یه دانش آموزی دو روز غیبت داشت .
فردای اونروز به مدرسه اومد قرار شد که مادرش
رو بیاره. دیدیم مادرش نیومد . دیروز علت رو
جویا شدم . گفت : برادرش چاقو رو پرت کرده و به پاش
خورده و پای زخمیش رو نشون داد. مشکوک شدم.
شماره ای ازش گرفتم و به مادرش زنگ زدم . گفتم
چرا برای موجه کردن غیبت دخترتون نیومدید . جواب
عجیبی بهم داد . گفتش که <با دخترم قهرم ! برا
همین نیومدم به مدرسه اطلاع بدم! چند روز پیش
باهاش دعوام شد ، به بهانه ی این که می خوان
بچه ها رو ببرن اردو نمی خواست مدرسه بیاد من هم
اعصاب ندارم قیچی رو به طرفش پرت کردم و.... >
متاسفانه قیچی پرتاب شده از دست مادر!
روی ساق پای دخترش فرود اومده بود و حدود یک
سانت سوراخ کرده بود . بهش گفتم :
م_________ادر !
شما باید دیه ی این دختر رو بدید .
از دروغ دخترت ناراحت شدی ، زنگ می زدی مدرسه .
من اعصاب ندارم که نشد حرف .
اعصاب نداری برو گل گاو زبون بخور .
خلاصه خیلی از دست چنین مادری عصبانی شدم .
منتظرم شنبه بیاد مدرسه تا بهش بگم
بهشت را به بها دهند مادر!