سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام. امروز می خوام یکی از غذاهای سنتی گرگان رو بهتون آموزش بدم . تعجب نکنید .درسته که وبلاگم پرورش دینیه اما می خوام بگم یکی از هنرهای یک بانو دست پخت خوب داشتنه و این خودش باعث رضایتمندی اطرافیان میشه . وقتی بندگان خدا رو برای رضای خدا شاد کنیم خداوند هم رحمتش رو نثارمون می کنه ان شاء الله.

و اما قطاب ماش:

برای درست کردن این قطاب اول باید ماش رو چند ساعت بگذاریم خیس بخوره . بعد در آبکش ریخته و توی پیازداغی که سرخ کردیم و ادویه زدیم می ریزیم و با مقداری آب میگذاریم خوب بپزه . بعد ار اینکه آبش کاملا خشک شد شعله ی گاز رو خاموش می کنیم و صبر می کنیم تا خنک شه . بعد با گوشتکوب اون مواد رو خوب له می کنیم.

حالا نوبت خمیره . اگه بلدید خودتون خمیر معمولی و ساده درست کنید و اگه مثل من خوب بلد نیستید:) از مغازه نون فانتزی فروشی ، خمیر پیراشکی بخرید . گلوله هایی از خمیر گرفته و پهن کرده و دو قاشق از مواد رو توش ریخته و خمیر رو تا میزنیم و توی فر میگذاریم تا بپزه . می تونید قبلش با زرده تخم مرغ روی قطاب ها رو با شت بکشید تا بعد از پخت خوش رنگ بشن.

امیدوارم بپزید و از خوردنش لذت ببرید:)

لازم به ذکره که گرگانی های اصیل این قطاب رو در عید نوروز کنار شیرینی و شکلات و... برای پذیرایی میگذارن البته با سایز کوچکتر و شکیلتر و خمیر دست ساز خسته کننده







تاریخ : جمعه 92/11/18 | 2:43 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()

دوست دارم  اطرافیانم و همه ی اونایی که به نوعی باهاشون ارتباط اجتماعی دارم از جامعه ی کوچیک یعنی خونواده گرفته تا جامعه ی بزرگتر مثل محیط کار ، همه باهام  طوری باشن که اگه سخنی به زبون آوردم  یا رفتاری ازم سر زد که خوشایندشون نبود بی رودرواسی بهم بگن . به هر حال خطا و اشتباه ممکنه از همه ی ما سر بزنه یا سهوی یا عمدی.

من دوست دارم دیگران برام مثل آینه باشن و عیبم رو رودر رو بگن  . گاهی وقتا آدم متوجه نیست این کاری که می کنه اشتباهه ویا می دونسته ولی اون لحظه فراموش کرده و نیاز به یادآوری داره . وقتی بعد متوجه میشم  فلانی از حرفم یا کارم ناراحت شده و به روی خودش نیاورده و یا سعی می کنه غیر مستقیم من رو متوجه اشتباهم کنه غمگین میشم .

چه خوبه همه اینطوری باشیم.




تاریخ : یکشنبه 92/11/13 | 11:41 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()

پدرم رو بیمارستان بستری کرده اند . از همه ی شما التماس دعا دارم.

30329675038930660396.jpg




تاریخ : پنج شنبه 92/11/10 | 9:32 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()

وضع دنیا همیشه به یک روال باقی نمی ماند.

بنابراین عاقبت اندیش باش و در کارها شتاب و عجله نکن.

با خوش بینی به آینده بنگر.

با دشواریهای زندگی شجاعانه مقابله کن

و نا امید نباش.




تاریخ : چهارشنبه 92/11/9 | 1:24 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()

مادرم از قول یکی از دوستانش تعریف می کرد که می گفت :

روزی برای تزیین منزل از گل فروشی ، گلدان گلی خریدم و در داخل خانه گذاشتم غافل از اینکه  در این گلدان ، عقربی کمین کرده بود .( معمولا نمونه گلی که من خریده بودم از مناطق گرمسیر آورده می شد و می بایست نکات ایمنی را رعایت می کردم)

همینطور که مشغول مرتب کردن گلدان بودم  ناگهان عقربی مرا نیش زد. شانسی که آوردم این بود که عقرب از نوع بسیار سمی نبود و بعد از یک هفته بستری در بیمارستان جان سالم به در بردم.

یک ماهی گذشت . روزی به اتفاق یکی از دوستان برای پیاده روی  عازم مسیر جنگلی ناهار خوران شدیم . در مسیر راه ناگهان حس کردم زیر روسری ام چیزی حرکت می کند . کنجکاوانه دستم را داخل روسری بردم که ناگهان دوستم گفت یک زنبور ملکه است . تا به خودم بیایم خیل زنبوران به من حمله ور شدند به طوری که از شدت نیش های آنها بیهوش روی زمین افتادم .

گویا در آن منطقه مشغول هرس درختان بودند و شاخه ای را قطع کرده بودند که لانه ی زنبوران وحشی بود.  سریع آمبولانس خبر کردند  و مرا به سرعت به بیمارستان رساندند . بعد از چند روزی وضعیتم رو به بهبودی رفت .

نکته ی جالب توجه اینجاست که: طبق نظر دکتر بیمارستان مرگ من با نیش آن زنبوران حتمی بود ولی به لطف خدای متعال نیش عقرب باعث نجاتم شد چون زهر او باعث شده بود در بدنم پادزهری تولید شود و بدنم را آماده ی مقابله با نیش زنبوران وحشی کرده بود:)

ناهارخوران گرگان





تاریخ : پنج شنبه 92/11/3 | 1:17 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()
.: Weblog Themes By VatanSkin :.
وبلاگicon
Online User