حضرت خدیجه علیهاالسلام نخستین زنی بود که به پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه وآله ایمان آورد و اولین بانویی بود که همراه امام علی علیه السلام با پیامبر به نماز ایستاد و پیشانی بندگی بر خاک سایید. تاریخ نویسان از یکی از همسران پیامبراعظم صلی الله علیه وآله نقل کرده اند که می گفت: من همواره از علاقه پیامبر به خدیجه در شگفت بودم؛ چرا که حضرت بسیار از او یاد می کرد و اگر گوسفندی می کشت، به سراغ دوستان خدیجه می رفت و سهمی برای آنها می فرستاد.
روزی رسول خدا صلی الله علیه وآله در حالی که خانه را ترک می کرد، نام خدیجه را بر زبان آورد و از او تعریف کرد. کار به جایی رسید که صبر خویش را از دست دادم و با کمال جرئت گفتم: «وی پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را نصیب شما کرده است!» گفتار من چنان رسول خدا صلی الله علیه وآله را متأثر ساخت که آثار خشم و غضب در چهره ایشان ظاهر شد.
در این هنگام رو به من کرد و فرمود: «ابدا چنین نیست!… هرگز همسری بهتر از او نصیب من نشده است. خدیجه هنگامی به من ایمان آورد که همه مردم در کفر و شرک به سر می بردند. او ثروت خود را در سخت ترین لحظات در اختیار من گذاشت. خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که به دیگر همسرانم نداد».
رسول الله (صلى الله علیه و آله) فرمود:
«ان الشیطان لیجرى من ابن آدم مجرى الدم فضیقوا مجاریه بالجوع»
همانا که شیطان جریان مى یابد و نفوذ مى کند در فرزندان آدم، مانند جریان خون در بدن پس مجارى شیطان را در وجود خود به واسطه گرسنگى یعنى روزه تنگ نمائید، و الحق، که روزه بدون اثر چه فایده و ثمرى دارد؟
آرى فایده و اثرى ندارد که آدمى غذاى ناهار خویش را به افطار تاخیر اندازد، و از امساک و اجتناب از یک سرى مبطلات روزه، انواع تهمت ها و دروغ ها و غیبت ها و شهوترانى ها و هتک حرمت خلق الله و حفظ نکردن ناموس خویش از نامحرمان و سوء تربیت فرزندان و سرعت غضب به حادثه کوچکى و ایجاد ضرب و شتم و صدها گناه دیگر مرتکب شود و بگوید من روزه هستم خیر؟
این نوع روزه اثرى و فایده اى ندارد، باید روزه قدرت ساختن و اصلاح نفس داشته باشد و روزه این قدرت را دارد، لکن این مائیم ارزش و اهمیت او را تشخیص ندادیم، و از این نوع روزه هاى بى اثر ثمرى جز گرسنگى و تحمل تشنگى عاید ما نمى شود، و چه فایده اى است از براى روزه دار که فریضه اى اداء کند و کبیرهایى مرتکب گردد، و با خیانت بر بندگان خدا در مال و عرض ایشان تجاوز نماید.
زمین برای بقای خود به دستها و اندیشه ها
و اراده های راسخ ما نیاز دارد .
برای این منظور لازم است عواملی که باعث می شود توفیق نماز شب از انسان گرفته شود را بشناسیم و موانع را برطرف سازیم تا به خواست خدا برای بیداری شب آماده شویم.
به طور کلی عوامل عدم توفیق نماز شب دو چیز است :
1- عوامل جسمی ; گاهی خستگی زیاد مغز و اعصاب و وضعیت مزاجی خواب را سنگین و طولانی می کند. پرخوری در شب , خود علتی دیگر برای خواب طولانی و سنگین می باشد.
حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام ) خطاب به بنی اسرائیل فرمود: یا بنی اسرائیل ! لا تکثروا الاکل فانه من اکثر الأکل اکثر النوم , و من اکثر النوم اقل الصلاه کتب من الغافلین ; ای بنی اسرائیل ! خوردن خود را زیاد نکنید, زیرا هر کس بر خوردن خود بیفزاید, بر خوابیدن خود هم می افزاید و هر کس که بر خواب خود بیفزاید, از نماز کم می گذارد (و در نتیجه) در زمره غافلان نوشته می شود«, (همان , ج 1, ص 117, ر 590).
غذاهایی هستند که اگر تنها به آن ها اکتفا شود, خواب طولانی و سنگین را به دنبال دارد; مثل نان و ماست یا دوغ و... برای تعدیل خواب و توفیق برای نماز شب , به تذکرات زیر توجه کنید:
الف . خواب قیلوله و قبل از ظهر - که استحباب شرعی هم دارد - ترک نشود. این خواب مختصر, ولی بسیار مفید است . اگر قبل از ظهر میسر نیست با فاصله ای بعد از ناهار انجام گیرد. اگر اصلا خواب روز میسر نیست , حداقل باید دقایقی دراز کشید.
ب . کم خوری در شب : امام رضا(ع ) می فرمایند:من اراد ان یکون صالحا خفیف الجسم ]و اللحم [ فلیقلل من عشائر باللیل ; هر کس می خواهد (بدنی ) سالم و جسم و گوشتی سبک داشته باشد, باید شام خود را کم کند«, (همان , ص 123, ر 635). باید از افراط و تفریط در خوردن پرهیز شود. کم خوری غیر از نخوردن یا بد خوردن است .
میزان کم خوری را رسول اکرم (ص ) چنین می فرمایند:کل وانت تشتهی , و امسک و انت تشتهی ; در حالی که اشتها داری , بخور و در حالی که (هنوز) اشتها داری , از خوردن دست بکش , (همان , ر 633).
ج . غذای مناسب شب : کیفیت غذا جوری باشد که اعصاب و بدن سست نشود. شب ها از ماست , دوغ , کشک و مانند آن استفاده نشود یا در کنار آن ها چند دانه خرما یا کشمش یا مویز و مانند آن تناول شود. هر کس باید با توجه به مزاج خود, برنامه غذایی مناسبی برای خود داشته باشد.
دقت کنید غذاهایی قوت می بخشد, چه غذاهایی رخوت و نسبت به چه غذاهایی حساسیت دارید. مثلا خرما برای بعضی مزاج ها سازگار نیست , زیرا موجب جوش صورت و دمل می شود.
د. شام اول شب : هر چه وقت خوردن شام به اول شب نزدیک تر باشد و با وقت خواب فاصله داشته باشد, بهتر است.
ه. زود خوابیدن : شب ها - مخصوصا شب های کوتاه - باید زودتر خوابید به گونه ای که حتی در شب های کوتاه حداقل بشود چهار ساعت مداوم خوابید. بقیه خواب در وقت دیگر جبران می شود. البته شب های بلند, هفت ساعت مداوم هم می شود خوابید.
2- عوامل روحی: الف . گناه : امام باقر(ع ) می فرمایند: »جاء رجل الی امیرالمؤمنین (ع ) فقال : انی قد حرمت الصلاه باللیل , فقال : قد قیدتک ذنوبک
مردی به محضر حضرت علی (ع ) آمد و پرسید: من از نماز شب محروم شده ام . حضرت فرمود: گناهانت تو را مقید کرده است .«, (همان , ج 5, ص 421, ر10465). این درباره بسیاری از مردم صادق است.
ب . عجب : گاهی عجب ناشی از عبادت و نماز شب , خود عاملی است که انسان را از نماز شب محروم می دارد. برای جلوگیری از این عجب , خداوند تعالی از روی لطف , بنده خود را در خواب می دارد. البته این بسیار کم اتفاق می افتد و برای کسانی است که غالبا توفیق نماز شب را دارند.
ج . ضعف اراده : نماز شب اراده و عزم می خواهد. خواستن تنها کافی نیست , باید با تصمیم جدی خوابید. ضعف اراده از مهم ترین عوامل محروم ماندن از نماز شب و سحرخیزی می باشد. باید با این ضعف و سستی اراده مبارزه کرد. امام علی (ع )می فرمایند: »ضادوا التوانی بالعزم ; به وسیله عزم , با سستی مبارزه کنید«, (همان , ج 6, ص 305, ر 12624).
تفکر در اهمیت نماز شب و خواندن دعاهای قبل از خواب , برای تقویت اراده و عزم مفیدند. در هر صورت , اگر گاهی موفق به نماز شب نشدید, قضای آن را به جا آورید.
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html
بهترین و راحتترین راه این است که انسان مومن هنگام مواجهه با گناه به یاد خدا بیفتد و بگوید:
خدایا به خاطر تو از خواسته خودم و نفسم گذشتم و از خدا نیرو بگیرد و وارد گناه نشود. انسان اگر این توان را داشته باشد که پا روی خواسته های نفسانی خودش بگذارد با نیت خالص برای خدا, مشکلی درترک گناه نخواهد داشت.
انسان باید بداند که عالم محضر خدا است. تمامی اشیا ظرف علم خداوند است و خدای متعال از پس همه اشیایی که در پیرامون شما وجود دارد، به شما نگاه میکند و همچنین گناه انسان، -هر چند به صورت پنهانی- از دید و اطلاع معصومین (علیهم السلام) و ملائکه پنهان نیست و باعث میشود که آبروی انسان نزد ایشان و ملائکه از بین برود و آدمی خفیف و خوار گردد.
لذا باید حقیقتاً به خداوند پناه برد و در دژ استوار حضرت حق قرار گرفت: «إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (اعراف - 200) و هر گاه وسوسه اى از شیطان به تو رسد به خدا پناه بر، که او شنونده و دانا است.
«یاد خدا و ذکر حق»، برنامه و روش اهل تقوا است و پرهیزکاران هنگامى که وسوسه هاى شیطانى، آنها را احاطه مى کند، به یاد خدا و نعمتهاى بى پایانش، به یاد عواقب شوم گناه و مجازات دردناک خدا مى افتند؛ در این هنگام ابرهاى تیره و تار وسوسه، از اطراف قلب آنها کنار مى رود و راه حق را به روشنى مى بینند و انتخاب مى کنند (إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ) (اعراف – 201).
گفتن عبارت «اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم» بخصوص اگر با توجه به محتوای آن گفته شود در دفع شر شیطان و پرهیز از گناه، نافع است.
همچنین بر طبق روایات خواندن سوره فلق و ناس و آیه الکرسی برای این منظور مفید و موثر است.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «ذکر الله مطردة الشیطان»؛ یاد خدا مایهی راندن شیطان است. (میزان الحکمة/ ج4/ ح6427)
پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله): «ان الشیطان واضع خطمه علی قلب ابن آدم، فاذا ذکر الله خنس، و اذا نسی التقم فذلک الوسواس الخناس»؛ همانا شیطان پوزهی خود را بر روی آدمیزاد نهاده است؛ هر گاه او یاد خدا کند شیطان پوزهاش را کنار میبرد و هر گاه خدا را فراموش کند شیطان در آن نجوا (و وسوسه) میکند. این است وسواس خناس. (همان/ ح6430)
امام صادق علیه السلام میفرمایند: «... منظور من از یاد خدا گفتن سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر نیست. گو اینکه اینهم ذکر است؛ اما منظور، به یاد خدا بودن در هنگام روبرو شدن با طاعت یا معصیت خدا است. (همان/ ح6455)
و نیز پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) فرمود: «آیا شما را از چیزی خبر ندهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما دور شود، چندان که مشرق از مغرب دور است؟ عرض کردند: چرا. فرمود: روزه، روی شیطان را سیاه میکند و صدقه، پشت او را میشکند و دوست داشتن برای خدا و همیاری در کار نیک، ریشهی او را میکند و استغفار، شاهرگش را میزند». (همان/ ج6/ح9412)
اگر حقیقتش را بخواهید، این غفلت است که آدمى را در دام گناه قرار مى دهد و به بیان دیگر، غفلت از حق به این معنى که انسان باطناً خداى متعال را فراموش کند، از او و از ذکر او غافل شود و مستغرق در این و آن، و این سو و آن سو گردد، اساس همه گرفتارىها و وسیله ورود به تمام گناهان است.
چنانکه امام صادق (علیه السلام) نیز به این حقیقت اشاره فرموده اند که «فان الغفلة مصطادالشیطان و رأس کل بلیة و سبب کل حجاب»؛ «حقیقت آن است که غفلت صیدگاه شیطان، ریشه هر بلا و بدبختى و سبب همه حجابها است» (مصباح الشریعة، باب بیست و چهارم).
جلیس دل و قرین آدمى به هنگام غفلت جز شیطان نیست؛ چنان که خود غفلت هم از ناحیه شیطان است و اوست که انسان را به غفلت مىکشد و از یا خدا غافل مىگرداند «اِسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ اَلشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اَللَّهِ»؛ «شیطان بر آنان سخت احاطه نمود و آنان را از یاد خدا غافل کرد...»، (مجادله، آیه 19)
پیام غیبى این آیه آن است که آنجا که فکر و دل تو و باطن تو به کلى از خدا غافل شد، او را فراموش کرد، و مستغرق در اوهام و خیالات و این و آن گشت، بدان که شیطان بر تو استیلاء یافته و فکر و دل تو را و یا «تو» را به آنجاها کشانیده است، تا از یاد معبود خویش باز بمانى و خسران بینى.
این دو آیه را مکرر بخوانید و در آن تدبر فرمایید: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ اَلرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ، وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ اَلسَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ»؛ «و هر کس از ذکر خداى رحمان روى برگرداند، شیطانى را بر او مىگماریم که دوست و مصاحب او مىگردد. و این شیاطین مسلماً آنان را از راه باز مىدارند و خودشان گمان مىکنند که در راه هدایت پیش مىروند»، (زخرف/ 36 و 37)
اى خدا فریاد زین فریاد خواه
داد خواهم نه ز کس زین دادخواه
دادخود از کس نیابم جز مگر
ز آن که او از من به من نزدیکتر