سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

چیزهایی که از دست داده ای را به حساب نیاور 
چون گذشته هرگز برنمیگردد 
اما گاهی اوقات، آینده میتواند چیزهایی که از دست داده ای را برگرداند 
به آن فکر کن 

 




تاریخ : یکشنبه 91/7/30 | 11:19 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()

 

حج به فرموده امام رضا (علیه السّلام ) : گذشت از مال ، گذشت از جان و گذشت از شهوات است .

حج توجه به خداوند متعال و پاک کردنِ دل از آلودگى هایى نظیر قساوت قلب و تنگ نظرى و غفلت و یاءس است .

حج زنده کردن یاد خدا است ، مانور مسلمین و تسکین دلها است .

حج آئینه شفّاف تمام اسلام است ،

حج میقات و میعادِ مردم با خداست .

حج جلوه رسالت و مظهر قدرت اسلام است .

حج گسستن از خود و پیوستن به خداست .

حج بالا رفتن از پلّه هاى معرفت و پرواز روح به سوى خداست .

حج رمز وحدت است .

حج کنار زدن مرزهاى جغرافیایى است .

حج تجدید خاطرات ابراهیم (علیه السّلام ) و محمّد (صلّى اللّه علیه وآله ) است .

حج نشانه عشق است .

سعى صفا و مروه نشانه تسلیم و دنبال محبوب گشتن است .

حج همسفر شدن و همسایه شدن با حضرت مهدى (علیه السّلام ) است .

حج نشانه اراده خداوند است که چگونه به منطقه اى کرامت بخشیده و دلها را به سوى آن گرایش مى دهد.

حج کنار گذاشتن خود، بستگان ، مقام ، لباس ، نام و عنوان است .

حج وصل شدن قطره به اقیانوس و پیوستن فرد به جمع است .

حج یاد آور زحمات پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه وآله ) و خدیجه (علیهاالسّلام ) و شکنجه بلال ها و عمّارها است.

 




تاریخ : یکشنبه 91/7/30 | 7:38 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()

 




تاریخ : شنبه 91/7/29 | 11:13 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()

 

حج از نگاه دکتر شریعتی

حج ، جهان بینی توحید است.

 

حج در میان همه ی احکام و اعمال دیگر مذهبی و غیر مذهبی ممتاز است.

 

حج حرکتی است از خود به سوی خدا همگام با خلق.

 

زبانی که برای حج انتخاب شده است رمزی و سمبلیک است.و این زبان رمزی لفظ نیست حرکت است.

 

حج چندان ساده نیست که هرچه در دل دارد پیش نظر یک نسل در یک عصر بیرون بریزد و بطنش را برای نیاز یک فهم و توان یک احساس سفره کند و آن گاه برای عصرهای دیگر سنتی تکراری شود و برای نسل های دیگر تشریفات قالبی و حکمی تعبدی ،عبث،خالی،بی روح،بی حرف،بی نقش و کهنه و تمام شده تاریخی.

 

حج تمامی اسلام است.اسلام با کلمات قرآن است.با انسان امام است و با حرکات حج.

چنین می نماید که خدا هرچه را که خواسته است به آدمی بگوید یک جا در حج ریخته است.

 

حج سیر وجودی انسان است به سوی خدا.

 

حج تئاتر آفرینش است.که کارگردان آن خداست.و زبان نمایش ، حرکت است. و شخصیت های اصلی آن:آدم،ابراهیم،هاجر و ابلیس است.و صحنه ها:منطقه حرم،مسجدالحرام و عرفات و مشعر و منی و سمبل ها: کعبه و صفا و مروه و روز و شب و طلوع و بت و قربانی.و نمایشگران:این عجیب تر است.فقط یک تن.تو هر که هستی.زن و مرد و پیر و سفید و سیاه.هرکه هستی همین که در این صحنه شرکت کردی یک نقش داری و نقش اول را بازی می کنی.اینجا سخن از جنسیت نیست.فقط یک قهرمان هست و آن هم انسان.که در آن یک تن همه ی نقشها را به عهده دارد.

 

 

حج:جاری شو

 

 

همه چیز با کندن تو از خودت،از زندگی ات، و از همه ی علاقه هایت آغاز می شود.

 

 

حج ، بودن تو را که چون کلافی که سر در خویش گم کرده است باز می کند.این دایره ی بسته با یک نیت انقلابی باز می شود.

هجرت به سوی ابدیت.

 

تو ای انسان!گل بد بو و پلیدی بودی و خدا در این تو روح خویش را دمید .کو آن روح؟ روح اهورایی.جان خداوند! از این شهر و باغ و آبادی که به ننگ آغشته سر به صحرای آفتاب جزیره بنه و در زیر آسمانی که وحی می بارد. رو به سوی خدا کن.

 

ای نی خشک و زرد و پوک ، بنال از غربت و تبعید و بیگانگی.

 

در میقات همه را بریز.همه ی نژادها،رنگها،ملیت ها،و طبقه ها.کفن بپوش.همه ی رنگ ها را بشوی.سپید بپوش. به رنگ همه شو.همچون ماری که پوست می اندازد.از من بودن خویش به در آی.مردم شو.نه کسی باش که به میعاد آمده ای.خسی باش که به میقات آمده ای.وجودی باش که عدم خویش را احساس می کند.و یا عدمی باش که وجود خویش را احساس می کند.

 

 

انسان شو.آنچنان که در آغاز بودی.یک تن:آدم.و آن چنان که در پایان خواهی شد.یک تن:مرگ.

شاهد مرگ خویش باش.

 

کعبه آخر راه نیست.آغاز است.

صاحب خانه خداست.و اهل خانه مردم.

و تو تا تویی در حرم راه نداری.

 

 

وقتی چهار فرسنگ از شهر و دهاتت دور شدی باید نمازت را شکسته بخوانی.اما اینجا نمازت را تمام می خوانی.چون به خانه ی خودت آمده ای.در کشور خودت غریب هستی اما اینجا نیستی.

 

کعبه در زمین رمزی از خدا در جهان است.

 

 

وقتی در مقام ابراهیم ایستاده ای به مقام ابراهیم رسیده ای. و ابراهیم که به این جا رسیده بود از تمامی هفت خوان پرکشاکشی گذشته بود.از بت شکنی و نبرد با اسماعیل و آتش و ذبح اسماعیل.

و تو که در نقش اسماعیل ظاهر شدی و در مقام ابراهیم ایستاده ای و به دست خدای ابراهیم دست بیعت داده ای.ابراهیم وار زندگی کن و در عصر خویش معمار کعبه ی ایمان باش.

 

 

 




تاریخ : شنبه 91/7/29 | 6:38 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()

 

وقتی به اطرافمون با دقت نگاه کنیم می بینیم که همه چیز تو این عالم به نوعی خدای متعال رو تسبیح و ستایش می کنند .

پس من که انسانم ؛

من که بار امانت الهی روی دوشم گذاشته شده؛

من که قران برا هدایتم فرستاده شده ؛

من که پیامبران و امامان (ع) بشیر ونذیرم شده اند ؛

من که دارای نعمت عقل و قوه ی ناطقه ام ؛

من که حساب و عقاب دارم ؛

من که این همه پیش خدا قرب و منزلت دارم

چرا باید  خدای متعال رو تسبیح و ستایش نکنم ؛

چرا کفران نعمت می کنم؛

چرا تکبر و سرکشی می کنم ؛

چرا ارزشهام رو نادیده می گیرم و چرا گناه می کنم چرا؟؟؟؟؟


1- توحید گوی او نه بنی آدمند و بس / هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد


2- سحر گنجشکان در جیک جیکند / به تسبیح خدای لاشریکند


3- گفتم : این شرط آدمیّت نیست / مرغ تسبیح گوی و ما خاموش


4- هنگام سپیده دم خروس سحری / دانی که چرا همی کند نوحه گری


یعنی که نمودند در آیینه ی صبح / از عمر شبی گذشت و تو بی خبری


 5-تا کی آخر چو بنفشه ، سر غفلت در پیش / حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار


 

6- کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند / نه همه مستمعی فهم کند این اسرار


 

 




تاریخ : چهارشنبه 91/7/26 | 6:53 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()
.: Weblog Themes By VatanSkin :.
وبلاگicon
Online User