هیچ دقت کردین بعضی وقتا خیلی تلاش می کنی که خواسته ات عملی بشه ولی نتیجه ی عکس می گیری؟!
به عبارتی عملا حس می کنی فرمان زندگیت دست یه نفر دیگه ست.
ناراحت میشی ، بهم می ریزی و تحملت رو از دست میدی چون فکر می کنی صلاح کارت همونیه که خودت تعیین کردی نه چیز دیگه.
خداوند تبارک و تعالی می فرماید چه بسیار چیزهایی که تو برا خودت بد و ناخوشایند میدونی ولی خیرت توشه و چه بسیار چیزهایی که به نظرت خیره ولی از دید خداوند بده و برات خوش یمن نیست.
یاد این شعر از سعدی شیرازی افتادم :
خدا کشتی آنجا که خواهد برد
وگر ناخدا جامه بر تن درد
چه خوبه کارامون رو به خدا بسپاریم . وقتی کارت رو به خدا حواله کنی خداوند هم بهترین ها رو برات رقم می زنه.
در آیه 44 سوره غافر می خونیم :
أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ.
امتحان کن ، ضرر نمی کنی.
راوى: حسین بن موسى
از شما چه پنهان شک داشتم. نه به شخص امام رضا(ع) نه!...
فقط باورم نمى شد که واقعا امامان معصوم، بتوانند قبل از
اتفاقات از همه چیز اطلاع داشته باشند.
آن روز صبح به همراه امام رضا(ع) از مدینه خارج شدیم.
در راه فکر کردم که چقدر خوب مى شد اگر مى توانستم
امام(ع) را آزمایش کنم.
در همین فکرها بودم که امام(ع) پرسیدند:
منبع:http://www.imamalinet.net/vigenam/imamreza/farsi/rg/rg.htm
راوى: سلیمان (یکى از اصحاب امام رضا(ع)
حضرت رضا(ع) در بیرون شهر، باغى داشتند. گاهگاهى براى
استراحت به باغ مى رفتند. یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم.
نزدیک ظهر، گنجشک کوچکى هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار
امام نشست. نوک گنجشک، باز و بسته مى شد و صداهایى گنگ و نا
مفهوم از گنجشک به گوش مى رسید. انگار با جیک جیک خود، چیزى
مى گفت.
امام علیه السلام حرکت کردند و رو به من فرمودند:
« اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی
الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ
و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً
زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ
عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ »
در طول سفر امام رضا (ع) به مرو، هر کجا توقف میفرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه میشد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروههای بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند میدهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق میگریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه میزدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم میخواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لاالهالاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."
این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لاالهالاالله که مقوم اصل توحید در دین میباشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام میباشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت میدانند.
منبع: رشد