مبعث خیزشی برای انسان است که حداکثریترین اتصال و ارتباط ممکن با
خداوند را رقم میزند و با ایجاد تحول در انسان، حرکت آدمی به سمت کمال را در
تمام حوزهها سبب میشود. ارتباط با خداوند عامل رشد انسان به شمار میرود
و اگر این ارتباط به بهترین شکل ایجاد شود، انسان آماده برای تحول، میتواند
برترین و بیشترین کمال را از حیث فردی و اجتماعی بهدست آورد.
به این ترتیب
مبعث به معنای نقطه خیزش انسان برای تحول با بهرهگیری از حداکثریترین
میزان ارتباط با خداوند است. از اینرو هیچ حادثهای به اندازه مبعث برای بشریت
اهمیت ندارد و فراتر از آن نخواهد بود. طبیعتا از همین خاستگاه هیچ حادثهای هم
ماندگارتر، روبهرشدتر، فرازمانیتر و تأثیرگذارتر از مبعث در طول تاریخ نیست. در
ذات این اتفاق یک موقعیت فرازمانی نهفته است.به تعبیر دیگر این رخداد در تمام
زمانها دارای کارکرد است. هر چه زمان به جلو حرکت کند و استعدادهای بشری
شکوفا شود، مبعث میتواند هویت، چهره واقعی و قابلیتهای درونی خود را
بیش از پیش بروز دهد؛در نتیجه با گذشت زمان، کارکردهای بیشتر آن برای
بشریت آشکار میشود. به همین دلیل در آینده کارکرد مبعث بسیار بیشتر،
شگرفتر و شگفتانگیزتر خواهد بود.
با وجود این بهدلیل اینکه بشر در شرایطی
دارای استعداد نیست، از مبعث دوری میگزیند یا مبعث را بد معرفی میکند.
همچنین امروزه بسیاری از کسانی که به اسلام وابسته هستند و نام مسلمانی
بر خود نهادهاند چهره اسلام را تخریب میکنند. بزرگترین جور و جفای آنان این
است که بشریت را از این عظیمترین آبشخور معنویت، کمال و ارتقا دور کردهاند. از
سوی دیگر با رفتارهای ناهنجار، نگاههای غلط و اندیشههای غیرعقلانی خود که
به نام دین صورت میگیرد، چهره مشوه و مشوش و سیمای مضطرب و پریشانی
از اسلام نزد مردم ساختهاند که موجب شده بشر در روزگار کنونی، آن را دینی
سراسر خشونت بداند.
در حال حاضر گروههایی مانند طالبان یا سلفیها، بهدلیل
داشتن رفتارهای اجتماعی خشک و خشن و حضور در عرصههایی که محل
داوری جهانیان است، تصور مردم از اسلام را مخدوش کردهاند. اینان با ارائه
رفتارهای غیرانسانی و غیرعقلانی کاری کردهاند که نه تنها بعثت پیامبر(ص) را از
موضوعی برای مطالعه دور کردهاند بلکه سبب شدهاند بشر امروز، اسلام را
مترادف با خشونت بداند. البته این امر به چنین گروههایی محدود نمیشود.
بسیاری از دستگاههای استعماری و استکباری هم همزمان کوشیدهاند با
حرکتهای تبلیغی خود هراس از اسلام را میان جهانیان ایجاد کنند. خوراک مورد
نیاز برای چنین تبلیغاتی هم از همین گروههای خشن وابسته به اسلام تأمین
میشود. اینگونه است که قویترین، فطریترین، طبیعیترین، عقلانیترین،
زیباترین و زیباییسازترین مکتب که اسلام و بعثت است، از دسترس مطالعه
جهان امروز خارج شده و داوریهای غلطی نسبت به آن صورت میگیرد. این در
حالی است که بعثت همانطور که در طول تاریخ به اثبات رسیده است،
توانایی و ظرفیتهای چشمگیری دارد و هر چه پیش میرود، چهره زیبای اسلام
و مدل اقوم دین نیز براساس آیه «یهدی للتی هی اقوم» بروز پیدا میکند.
موسی شدی که معجزه ای دست وپا کنی
راهی برای رد شدن قوم، وا کنی
زنجیر های زیر گلویت مزاحم اند
فرصت نمی دهند خودت را دعا کنی
در یک بدن بجای همه درد می کشی
می خواستی تمام خودت را فدا کنی
وقت اذان مغرب این تازیانه هاست
وقتش رسیده است که افطار وا کنی
مثل علی عروج نمازت امان نداد
فکری به حال فاصله ی ساق پا کنی
عیسی مسیح من به صلیبت کشیدهاند
اینگونه بهتر است خدا را صدا کنی
حالا میان قحطی تابوت های شهر
باید به تخته های دری اکتفا کنی
سروده ی علی اکبر لطیفیان
السلام علیک یا ثامن الحجج(ع)
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)
سلام و تسلیت بر وجود نازنینی که در خاک خراسان آرمیده است.
یا امام هشتم ، از این راه دور تسلیت ما را پذیرا باشید .
امید شفاعت داریم مولا جان ادرکنی ( مرا دریاب )
توفیق زیارتتان را نصیبمان بفرما.
صاحب انوار البهیه بواسطه حضرت عبدالعظیم ابن عبدالله حسنی
از حضرت رضا علیه السلام نقل می کند که امام فرمود:
ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که شیطان را به خود راه ندهند
و آنان را به راستگویی و رد امانت وادار نما
و بگو در مواردی که نفعی برایشان ندارد ، مجادله ننمایند و سکوت کنند
نسبت به همدیگر مهربان و دلسوز باشند
با همدیگر معاشرت و دوستی نمایند زیرا این کار موجب نزدیکی به من است
و خود را مشغول به آزار همدیگر نکنند و من به جان خودم سوگند می خورم هرکس این کار را بکند و دوستی از دوستان مرا بیازارد، از خدا بخواهم او را به سخت ترین عذاب در دنیا گرفتار سازد و در عالم آخرت از زیانکاران خواهد بود.
شیخ صدوق در کتاب شریف «عیون اخبارالرضا»
نقل کرده است که وقتی بار اول هارون الرشید،
حضرت امام موسی کاظم (ع) را روانه زندان نمود،
امام در حبس چهار رکعت نماز اقامه فرمودند و آن گاه به
درگاه خداوند عرضه داشتند:
« یا سیدی نجّنی من حبس هارون و خلّصنی من یده
یا مخلّص الشجر من بین رمل و طین...»
در این هنگام هارون در عالم رویا دید مرد سیاهی با شمشیر
کشیده از نیام بالای سرش ایستاده و می گوید:
حضرت موسی بن جعفر(ع) را از زندان آزاد نما
در غیر این صورت با همین شمشیر گردنت را قطع می کنم.
هارون از این خواب خائف گردید و پس از بیداری در صبح روز
بعد نسبت به آزادی آن حضرت اقدام کرد.