«مِنَّا اِثْنَی عَشَرَ مَهْدیَّا و اَوَّلَهُم اَمیرُالمُؤمِنِین عَلی بن ابیطالب و آخَرُهم التَّاسِعُ مِن وُلدِی؛ " 1" از ماست، دوازده مهدی، اول آن امیرالمؤمنین علیبنابیطالب علیهما السلام و آخرین آنها، نهمینِ از فرزندان من است.
«وَ هُوَ الأَمامُ القائِمُ بِالْحَقِّ یُحْیِی اللَّهُ بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ وَ یُظْهِرُ بِهِ الدّینَ وَ یُحِقَّ الحَقَّ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشْرِکُونَ؛ " 2" و او امامی است، که قیام به حق میکند. خداوند به واسطه او زمین را بعد از مردنش زنده مینماید. خداوند به وسیله او دین را ظاهر، اسلام را بر تمام دینها پیروز میکند، اگر چه برای مشرکها ناخوشایند باشد».
حضرت در ادامه فرمود: «لَهُ غَیْبَةٌ یَرْتَدُّ فیها اَقْوامٌ وَ یَثْبِتُ عَلَی فیهَا اَخرونَ فَیُؤْذَوْنَ وَ یُقالَ لَهُم مَتی هَذا الْوَعْدُ اِن کُنْتُم صادِقین؛ " 3 " برای آن امام (عج) غیبتی است، که گروهی در آن غیبت از دین بر می گردند و گروهی دیگر ثابت قدم میمانند و مورد اذیت دیگران قرار میگیرند و برای آنها گفته میشود، چه زمانی این وعده محقق میگردد، اگر راست میگویید.
سپس امام فرمود:«اَما اِنَّ الصَّابِرَ فِی غَیْبَتِهِ عَلَی الأذی وَ التَّکْذیبِ بِمَنزِلَةِ الُمجاهِدِ بِالسَّیفِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَی اللَّهُ عَلَیهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ؛ " 4 " آگاه باشید! همانا کسانی که در غیبت آن امام (عج) بر اذیتها و دروغپردازیها مقاومت میکنند، به منزله جهاد کننده با شمشیر در محضر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میباشند».
پینوشتها:
1- بحارالانوار، ج36،ص 385
2- بحارالانوار، ج 51، ص 133
3- بحار، ج 36، ص 385
4- بحار، ج 51،ص 133
منبع:راسخون
حضرت ابوالفضل العباس(ع) هشتم ذیحجه سال 60 هجری قمری و زمانی که قافله امام حسین(ع) قصد ترک مکه و عزیمت به کربلا را داشت، بر بام کعبه خطبهای در ستایش از سیدالشهداء ایراد فرمود.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت اللهالحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً.
ایهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیةُ مَولای مَجبُولَةً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران.
اَتُخَوِِّنَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات.
هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.
وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیکُم وَ لا یمکِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیاً وَ کَیفَ یمکِنُ لَکُم قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (ع) مادُمتُ حَیاً سَلیلاً؟
تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم.
بنام خداوند بخشنده مهربان
سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش(منظور امام حسین (ع) است) مشرف کرد؛ کسی که دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید.
ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه کسی نزدیکترین به این خانه است؟ و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [ امام حسین (ع)] پرواز می کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [ امام حسین (ع)] را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم.
آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالیکه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات که برتر از حیوانات [هستند].
هیهات بنگرید سزاوار است از چه کسی پیروی کنید، به کسی که شراب می نوشد [مراد یزید ملعون است] یا کسی که صاحب حوض و کوثر است؛ کسی که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(ع)است] یا کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است [مراد یزید ملعون است]؛ و یا کسی که در خانه اش نزول آیات [نشانه ها] و [آیه] تطهیر است.
شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و [این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسین(ع) تا وقتی که من زنده ام؟
بیایید تا به راهش [راه کشتن امام حسین(ع)] آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [که قصد کشتن پیامبر (ص)را داشتند ] باد.
....
منبع: راسخون
خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا www.abna.ir
به نقل از http://www.ahl-ul-bayt.org
به گزارش جهان به نقل از ایسنا، در نشست فرهنگی «به شیعه شدنم افتخار میکنم» که در دانشگاه علوم پزشکی لرستان برگزار شد، ابراهیم مؤذن، از کشور نیجریه که طی سالهای اخیر به مذهب تشیع درآمده است در بیان چگونگی تشرف خود به مذهب تشیع گفت: سالها پیش یکی از دوستانم که شیعه شده بود وقتی در خصوص چرایی و چگونگی شیعه شدنش از وی سؤال کردیم کتابهایی را به ما داد که مطالعه کنیم و از بین کتابهایی که در اختیار ما قرار داد کتاب امام حسین(ع) و روز عاشورا که به همت مؤسسه البلاد تهران گردآوری شده بود نصیب من شد و من با مطالعه این کتاب با زندگی امام حسین(ع) که قبل از آن هیچ شناختی از آن نداشتم آشنا شدم.
وی ادامه داد: در این کتاب برای من روشن شد که فرزند پیامبر اکرم(ص) بعد از گذشت 50 سال از رحلت پیامبر به شکل بسیار وحشتناکی و در اوج مظلومیت به دست ظالمترین افراد به شهادت رسیدند.
مؤذن از طلاب جامعةالمصطفی ادامه داد: با خواندن این کتاب من با مظلومیت امام حسین(ع) و اصحاب وی و ظلم گروه مقابلش آشنا شدم و متوجه شدم دین تعلیماتی دارد که در سایر مذاهب دیگر وجود ندارد.
وی افزود: در مذهب شیعه ما میبینیم که امام صادق(ع) وقتی به شاگردانش تعلیم میدهد چرایی هر علم را نیز برای شاگردانش بیان میکند و تعلیمات این امام همام به شاگردانش فراتر از همه علوم است.
مؤذن در ادامه با بیان اینکه «در مذهب تشیع ائمه معصوم دعاهای بابرکتی را برای مردم به یادگار گذاشتهاند که هر یک از آنها خود درس زندگی است» گفت: من وقتی دعای کمیل، زیارت عاشورا یا دعای عرفه را میخوانم بهصورت مطالعاتی به این دعاها نگاه میکنم و به شما هم توصیه میکنم که این دعاها را بهخوبی مطالعه کنید چراکه تعلیماتی که ائمه اطهار(ع) در این دعاها به ما میدهند همه چیز را در خود دارد، چگونگی حرف زدن با خدا در دعاهای اهل بیت(ع) نهفته است.
وی ادامه داد: از زمانیکه به مذهب شیعه درآمدهام خیلی در زندگی راحت هستم، قبلاً دین من به من میگفت که بهشتی و جهنمی شدن در اختیار انسان نیست انسان موجودی قائل به قضا و قدر است از 40 روزگی در رحم مادر سرنوشت او شامل فقر یا ثروتمندی و بهشتی و جهنمی بودن برایش مقدر شده است، اما امروز متوجه شدهام که خدا انسان را مختار آفریده و انسان میتواند در سرنوشت خود نقشآفرین باشد.
این طلبه نیجریهای با بیان اینکه «قبل از شیعه شدنم هیچ کس در محل زندگیام حقیقت در مورد پیامبر(ص) و ائمهاطهار(ع) را به ما نمیگفت و اگر هم چیزی میگفتند وارونه بود و معتقد بودند باید در مورد وقایعی که بین پیامبر (ص) و ائمهاطهار(ع) اتفاق افتاده سکوت کرد» گفت: در حال حاضر من در زمینه تفسیر و علوم قرآنی رساله مینویسم و به شیعه شدن خود نیز افتخار میکنم.
منبع: جهان نیوز
سکینه دختر بزرگوار امام حسین(ع) که در علم و معرفت، ادب، توجه به حق از نوادر روزگار بود مورد توجه خاص حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بود، نام اصلی او را آمنه، امینه یا امامه هم نوشتهاند در ماجرای کربلا حضور داشت و از نزدیک شاهد شهادت پدر، برادران و اقوام و یاران خویش بود. روز عاشورا، چون امام حسین(ع) هنگام وداع با اطفال و زنان، دید که دخترش سکینه از زنان کنار گرفته و در حال گریستن است به او فرمود: «سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی منک البکاء اذا الحمام دهانی»، سکینه جان: بدان پس از من، آنگاه که مرگ گرفتارم ساخته، گریه تو، طولانی خواهد بود تا جان در بدن دارم، مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان، ای بهترین بانوان! هر زمان که کشته شدم تو از هر کس دیگر، به سوگواری من سزاوارتری.
[1] بعد از شهادت امام حسین(ع) وقتی که اهلبیت(ع) آن حضرت را به اسارت گرفتند و موقع حرکت کاروان به سوی کوفه به دستور عمر سعد کاروان را از قتلگاه عبور دادند که اهلبیت پیامبر اکرم(ص) وقتی عزیزان خود را با وضعی دردآور و آغشته به خون دیدند از کجاوه ها پیاده شده هر کدام در کنار جنازه عزیزی به نوحه و سوگواری پرداخت.
در برخی از منابع و مقاتل نقل شده است که سکینه دختر امام حسین(ع) کنار پیکر بیسر پدرش آمد و ابتدا نشناخت بعد از آنکه فهمید جنازه پدرش است، سخت گریست و جنازه را در آغوش گرفت و از شدت گریه حالت غش به وی روی داد و شنید صدایی میگوید: «شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی»[2] یعنی؛ شیعیانم وقتی آب گوارا نوشیدند، مرا یاد کنید و چون از غریبی یا شهیدی یاد شد، مرا نوحه کنید.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره این روایت، چنین میگوید: کفعمی در مصباح نقل میکند: حضرت سکینه وقتی در قتلگاه پدر را شناخت، بدن او را در آغوش گرفت و از شدت اندوه، غش کرد. و در عالم غشوه شنید، پدرش میفرماید: ای شیعیان من! هرگاه آب خوش و گوارا نوشیدید، از لب تشنه من یاد کنید و هرگاه درباره غریب و شهیدی سخنی شنیدید، به یاد غربت و شهادت من گریه کنید، من نبیره پیامبری هستم که بدون گناه مرا کشتند و بعد از کشتن از روی عمد بدنم را پایمال سم ستوران قرار دادند و کوبیدند، ای کاش در روز عاشورا همه بودید و میدیدید که چگونه برای کودکم از دشمن آب گرفتم، کودکم را به جای آب، با خون تیر ظلم سیراب کردند…».
[3] آری، شهادت امام حسین(ع) و یارانش با تشنگی، چنان داغ و غم سنگینی بر دلهای مؤمنان نهاد که تا قیامت سزاوار است با دیدن هر آب گوارایی و یا نوشیدن هر آب و شربتی گوارا، از لبهای عطشان آن حضرت یاد شود، چرا که آب، یادآور آن عاشورای عطش ریز و آن لبهای تشنه عاشوراییان شهید است. امام صادق(ع) فرمود: من هرگز آب سرد ننوشم مگر آنکه حسین بن علی را به یاد میآورم و نیز فرمود: هر که آب بنوشد و حسین(ع) را یاد و قاتل او را لعن کند، برای او هزار نیکی نوشته میشود و هزار گناه از او محو میشود.
[4] بنابراین این روایت هم میتواند تأییدی بر آنچه که از سکینه بنت الحسین نقل شده باشد. *معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1ـ فرهنگ عاشورا، جواد محدثی. 2ـ وسائل المحبین، محمد حسین شریعتمداری. 3ـ فرهنگ سخنان امام حسین (ع)، علی مؤیدی. *پینوشتها: [1]. ابو مخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (ع)، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، 1398ش، ص194? [2].
طریحی، فخر الدین، المنتخب، قم، انتشارات شریف رضی، 1413ق، 307? [3]. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، قم، انتشارات رضی، 1405ق، ص741، این مطلب، هم چنین در منابع معالمی السبطین، ج2، ص55، ریا حسین الشریعه، ج3، ص275 آمده است، و خصایص الحسینیه، ص99? [4]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، ج6، ص
منبع :www.parset
این سروده ام را به امّ المصائب حضرت زینب (س) تقدیم می کنم.
بگو خواهر از احوال دل زار بگو زینب(س) تو از این جور کفّار
بگو خواهر چرا رنگت پریده چرا خون از دو چشمانت چکیده
بگو از تشنه کامی های ابرار از اعمال و جنایتهای کفار
بگو خواهر یتیمان و زنان را چه آمد بر سر از ظالم صفتها
بگو از کوفیان ظلم پیشه که لعنت باد بر آنان همیشه
بگو جانم به قربان تو خواهر از آن شاه عرب میر دلاور
ابوالفضل آن علمدار رشیدت علی اصغر همان طفل شهیدت
از آن شمر لعینی که از سز فرّ جدا کرد آن مطهّر سر ز پیکر
که ناگه در بهشت از آه زهرا (س) خروشی شدکه دردا وا حسینا
زمین از آه زهرا(س) در فغان شد بلرزید و جهانی در جهان شد
جهنّم بانک زد الله اکبر ندا ده تا کنم دنیا به یکسر
زمین لرزید و در پی آسمان هم بغرّید و به خون آراست ماتم
ملائک یر سر و بر سینه کوبان سوی جسم بدون سر شتابان
بگو خواهر تمام غصّه ات را که مرهم نیست بر این زخم عظما