از ابتداى خلقتم چشم انتظار آمدنت بودم.
خدا مرا که میآفرید
و زمین و خورشید و ماه و بر و بحر را، اعلام کرد
که آفرینش شما، آفرینش همه چیز به طفیلى آفرینش پنج تن است که محور آن پنج تن
زهرا است.
یا مَلائِکَتى وَ سُکّانَ سَماواتى اعْلَمُوا اَنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنیّه
وَلا اَرْضاً مَدْحیّه وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضیئه وَلا فلکاً یَدُور وَلا بَحْراً
یَجْرى وَلا فَلَکاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبّة هوُلاءِ الْخَمْسه.
اگر به خاطر اینها نبود من دست به کار خلقت نمیشدم،
آفرینش را رقم نمیزدم، بر اندام عدم لباس هستى نمیپوشاندم.
اگر به خاطر این پنج تن نبود، آفرینش به تکوینش نمیارزید.
این پنج تن عبارتند از
فاطمه (س)و پدر او، فاطمه (س)و شوهر او و فاطمه (س)و پسران او.
نه تنها منِ آسمان، که خورشید و ماه نیز، که ستارگان و افلاک نیز،
که برّ و بحر نیز چشم انتظار آمدنت بودند.
همه غرق این سؤال و مات این کنجکاوى بودیم
که این فاطمه کیست که اینقدر عزیز خداوند است
و حتى حساب و کتاب خداوند بسته به شاهین محبت و رضایت اوست.
وقتى آدم از بهشت قرب رانده شد و به زمین فراق هبوط کرد،
شما تنها وسیلة نجات او شدید و نامهاى شما، اسماء حسناى سوگند نامة او.
و ما بیش از پیش قدر و منزلت شما را در پیش خداوند دریافتیم
و به همان میزان متحیرتر و مبهوتتر شدیم در شکوه و عظمت وجود شما.
وقتى نوح در پس آن وانفساى طوفان و سیل، با استعانت از نام شما
بر خشکى فرود آمد همه یکصدا گفتیم رازى است به سنگینى خلقت
و رمزى به پیچیدگى آفرینش در این نامهاى مبارک، اما چه راز و رمزى؟!
این انتظار، قرن به قرن، سال به سال، ماه به ماه، روز به روز و لحظه به لحظه
گسترش یافت و در بستر آن، سؤالى غریب شروع به رشد و نمو کرد
تا آنجا که این سؤال و انتظار پا به پاى هم،
دست به کار سوزاندن جان و مچاله کردن دل شدند.
هنگامی که سخن از حیای فاطمه(س) میگوئیم،
با حیای منحصر به فرد و بینظیر مواجه میشویم،
آن حضرت در همین روزهای ماه جمادی با اسماء بنت عمیس
بود که شروع به گریه نمود و گریهاش فزونی گرفت،
اسماء از این گریه بهت زده شد، پرسید:
فاطمه جان! علت گریه چیست؟
پاسخ فاطمه(س) به این سوال عقل را مبهوت میکند،
او در حوادث بعد از مرگ فکر میکرد،
چیزی که کمتر کسی به آن میاندیشد:
گریه فاطمه برای این بود که چون مرگ فرا رسد و غسل و کفن شود
و بر تختهای چوب حمل گردد و پوششی بر او بگسترانند،
که بدن را نشان میدهد و این شرمآور است که هنگام تشییع،
حجم بدن معلوم شود، به این صحنه فکر میکند و از روی شرم،
اشک میریزد ـ
این فطرت پاک و مطهر دردانه رسول خدا(ص) است.
آری،
فاطمه بانویی با فضیلت، دختری مهربان، مجاهدی بردبار،
گوهری پاک و نایاب بود.
چه میتوان گفت درباره بانویی که امام صادق(ع) میفرماید:
ما تکاملت النبوه لنبی حتی اقر بفضلها و محبتها:
نبوت هیچ پیامبری کامل نمیشود
جز اینکه به فضیلت و محبت فاطمه(س) اقرار کند.
امام حسن عسکری(ع) میفرماید: نحن حجج الله علی خلقه،
وجدتنا فاطمه(س) حجه الله علینا:
ما حجتهای خدا بر خلایقیم، و جده ما فاطمه(س) حجت خدا بر ماست.
افسوس که خزان عمر آن بانوی بیهمتا زود فرا رسید
و طوفان ستم نهالی را که یادگار پیغمبر بود بر زمین انداخت
بانویی که امیرمومنان در غم فقدان او فرمود:
و اما حزنی سرمد: اندوه من پایان ندارد.
برترین صلوات خدا و فرشتگان بر در نایاب آفرینش، جلیبه حق،
فاطمه زهرا(س) باد.
حفظ همسر
متأسفانه بدحجابی در زنهای متأهل هم فراوان است.
یکی از انگیزه هایی که ممکن است موجب این مسئله شده باشد
همین است که زن تصور می کند اگر خود را بیاراید
و لباسهای جذاب بپوشد، شوهرش خواهد دید که او چیزی از زنان دیگر
کم ندارد و وقتی در کنار هم راه می روند همسرش چشم به زنهای دیگر
نخواهد داشت.
در مورد این تصور نیز باید گفت علاوه بر مسئله ی توکل به خداوند
و مؤثرتر دانستن او از گناه (که حداقلِ توحید افعالی است)،
آیا همین کار زن باعث این نخواهد شد که از چشم شوهرش بیفتد؟
همچنین آیا همین کار باعث نخواهد شد
که مرد نیز به تلافی این گناه، چشم چرانی کند؟