شخصی آمد به نزد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)
شکایت از فقر و نداری کرد حضرت فرمود:
مگر نماز نمیخوانی؟ عرض کرد:
من پنج وقت نماز را به شما اقتدا میکنم، حضرت فرمود:
مگر روزه نمیگیری عرض کرد سه ماه روزه میگیرم.
آن حضرت فرمود: امر خدا را نهی و نهی خدا را امر میکنی
یا به کدام معصیت گرفتاری ؟
عرض کرد: یا رسول الله حاشا و کلّا که من خلاف فرمودهی خدا را بکنم.
حضرت متفکرانه سر به جیب حیرت فرو برد
ناگاه جبرئیل نازل شد عرض کرد:
یا رسول الله حق تعالی ترا سلام میرساند و میفرماید:
در همسایگی این شخص باغیست و در آن باغ گنجشکی آشیانه دارد
و در آشیانه او استخوان بینمازی میباشد
به شومی آن استخوان از خانهی این شخص برکت برداشته شده است
و او را فقر گرفته است.
حضرت به او فرمود :برو آن استخوان را از آنجا بردار، بینداز دور.
به فرمودهی آن حضرت عمل کرد بعد از آن توانگر شد.
امام علی(ع) نشسته بود کنار بستر پیامبر(ص)،
صحبت های ایشان را می شنید:
" علی(ع) جان! دستانت را می بندند... . صبر می کنی!؟"
ــ بله یا رسول الله(ص)!
ــ علی (ع)جان! خانه نشینت می کنند... . صبر می کنی!؟
ــ بله یا رسول الله(ص)!
علی(ع) فرمود: " حتی اگر فاطمه ام را اذیت کردند و کتک زدند!؟ "
پیامبر(ص) فرمود: " علی (ع)جان! آنجا هم صبر کن."
***
وقتی عمر با لگد در را باز کرد، آمد تو.
امام علی(ع) یقه اش را گرفت، کوبیدش روی زمین.
محکم گلویش را گرفت؛ داشت خفه می شد که رهایش کرد.
فرمود: "فقط به خاطر پیامبر(ص) کاری نمی کنم،
چون سفارش نمود صبر کنم."
منبع: کتاب "مادر آفتاب" (روایت داستانی از زندگی حضرت زهرا (س)) ، نوشته ی مهرالسادات معرک نژاد (از مجموعه کتاب های "14 خورشید و یک آفتاب") ، ص 78
آیات قرآنى حاکى ازآن است که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم
در دوران حیات خود از آینده جامعه اسلامى سخت نگران بود وبا مشاهده
یک سلسله حوادث ناگوار این احتمال در ذهن ایشان قوت مىگرفت که
ممکن است گروه یا گروههایى پس از درگذشت او به دوران جاهلى بازگردند
وسنن الهى را به دست فراموشى بسپارند.
این احتمال هنگامى در ذهن او قوت گرفت که در جنگ احد، وقتى شایعه
کشته شدن پیامبر از طرف دشمن در میدان نبرد منتشر شد، با چشمان خود
مشاهده کرد که اکثر قریب به اتفاق مسلمانان راه فرار را در پیش گرفته، به کوهها
ونقاط دور دست پناه بردند وبرخى تصمیم گرفتند که از طریق تماس با
سرکرده منافقان (عبد الله بن ابى) از ابوسفیان امان بگیرند وعقاید مذهبى
آنان چنان سست وبى پایه شد که در باره خدا گمان بد بردند
وافکار غلط به خود راه دادند. قرآن مجید از این راز چنین پرده بر مىدارد:
وطائفة قد اهمتهم انفسهم یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیة
یقولون هل لنا من الامر من شیء .(آل عمران:153)
گروهى از یاران پیامبر چنان در فکر جان خود بودند که در باره خدا گمانهاى باطل،
به سان گمانهاى دوران جاهلیت، مى بردند ومى گفتند: آیا چاره اى براى ماهست؟
قرآن کریم در آیه اى دیگر تلویحا از اختلاف ودو دستگى یاران رسول خدا صلى الله علیه و آله
و سلم پس از رحلت او خبر داده، مىفرماید:
وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم
على اعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا
وسیجزی الله الشاکرین .(آل عمران:144)
محمد فقط پیامبرى است که پیش از او نیز پیامبران آمده اند.
آیا اگر بمیرد یا کشته شود شما به افکار وعقاید جاهلیت باز مى گردید؟
هرکس عقب گرد کند ضررى به خدا نمى رساند
وخداوند سپاسگزاران را پاداش نیک مىدهد.
این آیه از طریق تقسیم اصحاب پیامبر به دو گروه
«مرتجع به عصر جاهلى» و«ثابت قدم وسپاسگزار» تلویحا مىرساند
که پس از درگذشت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم
ممکن است مسلمانان دچار اختلاف ودودستگى شوند.
بررسى سرگذشت گروهى که در سقیفه بنى ساعده گرد آمده بودند
به خوبى نشان مىدهد که در آن روز چگونه از رازها پرده بر افتاد وتعصبهاى قومى
وعشیره اى وافکار جاهلى بار دیگر خود را از خلال گفت وگوهاى
یاران پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم نشان داد وروشن شد
که هنوز تربیت اسلامى در جمعى از آنان نفوذ نکرده،
اسلام وایمان جز سرپوشى بر چهره جاهلیت ایشان نبوده است.
کد دعای فرج برای وبلاگ:
<style type="text/css">//Ashoora.ir|Faraj Begins</style><div style="position: absolute; right: 0px; top: 0px; display: block; ">
<>
<param name="movie" value="http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/faraj/right_faraj2.swf"> <param name="wmode" value="transparent">
< src="http://www.ashoora.biz/mazhabi-projects/faraj/right_faraj2.swf" wmode=transparent pluginspage="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" type="application/x-shockwave-flash" width="144" height="145">
</></>
</div>
<style type="text/css">//Ashoora.ir|Faraj Ends</style>
ای محمد (ص)
ای آورنده ی قرآن کجایی؟
بیا و دست ها را بگیر
و به باغ و صحرا و چمن
و هر جایی که خواهی ببر ؛
تو اگر ما را به میان دریای بلا ببری
خواهیم آمد ،
زیرا
تو عالم به حیات در زندگی هستی.