این سروده ام را به امّ المصائب حضرت زینب (س) تقدیم می کنم.
بگو خواهر از احوال دل زار بگو زینب(س) تو از این جور کفّار
بگو خواهر چرا رنگت پریده چرا خون از دو چشمانت چکیده
بگو از تشنه کامی های ابرار از اعمال و جنایتهای کفار
بگو خواهر یتیمان و زنان را چه آمد بر سر از ظالم صفتها
بگو از کوفیان ظلم پیشه که لعنت باد بر آنان همیشه
بگو جانم به قربان تو خواهر از آن شاه عرب میر دلاور
ابوالفضل آن علمدار رشیدت علی اصغر همان طفل شهیدت
از آن شمر لعینی که از سز فرّ جدا کرد آن مطهّر سر ز پیکر
که ناگه در بهشت از آه زهرا (س) خروشی شدکه دردا وا حسینا
زمین از آه زهرا(س) در فغان شد بلرزید و جهانی در جهان شد
جهنّم بانک زد الله اکبر ندا ده تا کنم دنیا به یکسر
زمین لرزید و در پی آسمان هم بغرّید و به خون آراست ماتم
ملائک یر سر و بر سینه کوبان سوی جسم بدون سر شتابان
بگو خواهر تمام غصّه ات را که مرهم نیست بر این زخم عظما