در غدیر ، وقتی که همه از ذبح نفس در منی پاک شده بودند ،جبرئیل آمد ، جبرئیل وقت
شناس است ، البته وقت شناسیش از ذات تعبدش سرچشمه میگیرد ، که هر چه عابدتر وقت
شناس تر : ان الصلاه کانت کتابا موقوتا . وقتی که جبرئیل می گفت همه می شنیدند ، همه
پیامبر ( صل الله علیه و اله ) بود ، همه علی (ع)بود ، چون : قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و
من عنده علم الکتاب ( رعد آیه آخر ) . و چون همه شنیده بودند ، حجت بر کسی نبود که تمام
نبود ، پس تکلیف بود که بپذیرند و وقتی بپذیرند دین خدا کامل می شد بر مردم :
الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ( مائده 3) .. واختیار بود که در برخی اسیر
حسد شده بود و طمع و نگذاشت تا بپذیرند ...و چون از همه جدا شدند گمان کردند که همه اند
، به خود گفتند : عامه ی مردم !
در حالی که همه در خانه بود... آری در خانه ،همه بودند : علی(ع) بود ، فاطمه(س) بود ، حسن(ع)بود ،
حسین(ع) بود ، اینها همه بودند ...
در غدیر هم عامه بودند ، اما عامه ، همه نبودند ، چون همه ، همان بودند که گفتم ...
داشتم فکر می کردم ، که اگر در سقیفه جای آنها که رای آوردند ، علی(ع) رای می آورد ، آیا
کسی مخالفت می کرد؟ به این نتیجه رسیدم که ، نه ! کسی مخالفت نمی کرد. چون مردم
مدینه ، با همه چیز موافق بودند .
آنها با همه موافق بودند ، اما همه را نمی شناختند ، گمان می کردند که همه ، همان عامه
است ، در حالی که همه ، علی(ع) بود و فاطمه(س) بود و حسن(ع) بود وحسین(ع) ، البته پیامبر(ص) هم بود
که حالا رفته بود ، تا او بود همه خودش بود ، او رأیش را قبلا به همه داده بود . یعنی به همه
گفته بود ،
اما اینکه همه علی(ع) بود ، چون خدا گفته بود که : کل شی احصیناه فی امام مبین ...
صبح غدیر ، روز تقدیر بود ،
خائن سکوت نمی کند ، هیچ وقت ! این بزرگترین تحریف تاریخ است که خائن سکوت می کند ،
خائن شجاع نیست که سکوت کند ،
اما علی(ع) بعد از اینکه پیامبر(ص) – یعنی همه – رفت ، سکوت کرد .
دست علی را بستند ، چون اگر دستش باز بود ، خیانت سکوت می کرد، زبانش گویا بود ، اما
مردم مدینه بودند ، که برایشان مهم نبود ، که، چه کسی بر سر کار است ! می گفتند : صلح
کنید ، دیگر انتخاب شده ...
اما همه ، یعنی پیامبر(ص) از طرف خدا ، علی(ع) را انتخاب کرده بود ، اما برای اهل مدینه ، چندان
مهم نبود
امروز هم چندان مهم نیست ، چون خدا مهم نیست ، علی(ع) هم مهم نیست ، البته برای بعضی
راستی ما با که هستیم ؟با همه ؟
نویسنده:محمد امیر سیاوش حقیقی