بارالها ، زبانم از شکر و سپاس بی پایانت عاجزه.
الحق که فرموده ات صدق و حقیقت محضه ،
به قول معروف هر که نگردد سنگ گردد.
خدایا در قرآنت فرموده ای:
انّ مع العسر یسرا فانّ مع العسر یسرا
من این آیه رو در لحظه لحظه ی زندگیم حس می کنم .
همیشه باهام بودی هیچوقت رهام نکردی
حتی در سخت ترین و بحرانی ترین شرایط .
و باز هم لطف بی کرانه ات رو بهم نشون دادی .
5 سال رنج و سختی ای که بعد از انتقالیم کشیدم ،
زخم زبان هایی که شنیدم ، اشک هایی که به درگاهت ریختم ،
بی احترامی هایی که دیدم،
سعی می کردم کارم رو درست انجام بدم ،
حتی کارایی که بهم مربوط نبود انجام می دادم
ولی انگار حسادت و لج بازی در وجودش خانه کرده بود .
در سخت ترین موقعیت ها ، مرخصی نمی گرفتم
حتی برای نیم ساعت .
تا 15 تیر هر روز- بجز روزهای تعطیل- سر کار رفتیم حتی مرخصی استحقاقی
یک ماهه را یک هفته ای کرد و ما اعتراض نکردیم
با این حال فرقی که بین یک معاون و معاونان دیگر
می گذاشت به وضوح آشکار بود .
آنقدر آشکار که دبیران و دانش آموزانی که برخوردها
رو می دیدند متوجه می شدند .
دیگر جای ماندن نبود.
بهم در عالم خواب فهماندی که برو .
باید می رفتم
چون حتی دیدن چهره ی ریاست طلبانه و متکبرانه اش
مرا دچار استرس شدید می کرد .
و رفتم نه تنها من بلکه دو معاون دیگر او هم رفتند.
و الان در مدرسه ای خدمت می کنم
که نام مدیر و تک تک همکاران را باید با طلا نوشت .
من مثل همیشه به این آیه یقین پیدا کردم که
ان مع العسر یسرا ..........
شکرا شکرا