برای هر چیزی، معیار و میزانی است. میزان مسلمانی، «قرآنی زیستن» است؛ یعنی قرآن را «امام» و «هادی» خود قرار دادن و تلاش برای تطبیق رفتار و خصال و اعمال خود با «الگوهای قرآنی».
تدبر در آیات قرآن، به ما میآموزد که اگر بخواهیم رفتاری خداپسندانه و سلوکی مورد رضای پروردگار و پیامبر خدا و اولیای دین داشته باشیم، باید برای هر اندیشه و عمل خویش، «حجت قرآنی» داشته باشیم و بتوانیم امضای قرآن را پای هر عمل خویش قرار دهیم و برای این سؤال که «ایا کتاب خدا، رفتار ما را تایید میکند؟» پاسخ مثبت داشته باشیم.
این هدف و خواسته، از ما میطلبد که روی اسوهها و الگوهایی که قرآن معرفی کرده است، تدبر بیشتری داشته باشیم. ازاینرو، به آموزههای کلام الهی مینگریم و «چگونه بودن» و «چگونه زیستن» را از این کتاب جاودان میآموزیم و به کار میبندیم.
حضرت لقمان، یکی از چهرههای دوستداشتنی قرآن و مورد ستایش خداوند است. لقمان را با صفت «حکیم» یاد میکنند و این ریشه در این آیه دارد که میفرماید: «وَلَقَدْ آتَینَا لُقْمَانَ الْحِکْمَةَ ...» لقمان/12؛
ما به لقمان حکمت عطا کردیم.
بیشک، درک و دریافت و خرد لقمان حکیم، فراتر از مردم عادی بود و دلش روشن و عقلش فعال و نگاهش بصیر بود. حقایقی از عالم را میدانست و دانستههای ژرف و حکیمانهاش را به دیگران هم میآموخت و میکوشید از هر حادثه و پدیدهای نکتهای و تجربهای بیاموزد و آن را به کار بندد.
سعدی در گلستان میگوید:
«لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بیادبان، که هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم1».
از حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله نقل است که:
لقمان پیامبر نبود، لیکن بندهای فکور و اندیشمند بود، یقینی نیکو داشت، خدا را دوست میداشت، خدا هم دوستدارش شد و به او حکمت آموخت.2
-------------------------
پى نوشت :
1. گلستان سعدی، باب دوم حکایت 20.
2. اعلام القرآن، شبستری، ص 847.