انس بن مالک گوید: روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نماز عصر را با ما خواند و در رکعت اول مقدارى درنگ کرد تا آنجا که پنداشتیم سهو یا غفلتى روى داده است، سپس سربرداشت و گفت: سمع الله لمن حمده، و بقیه نماز را کوتاه خواند، آن گاه با چهره چون ماه شب چهارده خود به ما رو کرد و فرمود: چرا برادر و پسر عمویم على بن ابى طالب را نمى بینم؟ گفتیم: ما هم او را ندیده ایم اى رسول خدا، حضرت با صداى بلند فرمود: اى على، اى پسر عمو! على علیه السلام از آخر صفها پاسخ داد: لبیک یا رسول الله، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: نزدیک من بیا
انس گوید: او پیوسته صفها را مى شکافت و از سر و دوش مهاجر و انصار خود را به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسانید و مرتضى به مصطفى نزدیک شد! پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: چرا از صف اول بازماندى؟ على علیه السلام گفت: شک داشتم که وضو دارم یا نه، به منزل فاطمه علیهماالسلام رفتم و حسن و حسین را صدا زدم و کسى پاسخم نگفت؛ ناگاه کسى از پشت سر مرا صدا زد و گفت: اى ابوالحسن به پشت بنگر. به پشت خود برگشتم، طشتى دیدم و در آن سطلى پر از آب و بر روى آن یک حوله. حوله را برداشتم و از آن آب وضو ساختم، آبى بود به نرمى کره و طعم عسل و بوى مشک، سپس روى برگرداندم و نفهمیدم چه کسى سطل و حوله را گذاشت و چه کسى برداشت!
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم لبخندى در چهرء على زد و او را در آغوش کشید و پیشانیش را بوسید و فرمود: آیا تو را مژده ندهم؟ آن سطل از بهشت بود و آب از بهشت برین، و آن که تو را براى نماز آماده ساخت جبرئیل علیه السلام بود، و آن که حوله به دستت داد میکائیل علیه السلام، سوگند به آن که جانم در دست اوست، اسرافیل چندان شانه مرا گرفت "و در رکوع نگاه داشت" تا تو به نماز رسیدى، و به من گفت: درنگ کن تا آن کس که به منزله نفس تو و پسر عموى توست از راه فرا رسد! [ کفایة الطالب:290
سوگند به آن که جان محمد در دست اوست، اسرافیل پیوسته دست مرا بر روى زانوهایم "در رکوع" نگاه داشت تا تو "اى على" به نماز من برسى و ثواب آن را دریابى. آیا مردم مرا درباره دوستى تو سرزنش مى کنند حال آنکه خدا و فرشتگان او را در بالاى آسمان تو را دوست مى دارند؟! [ بحارالأنوار117:39
جابر رضى الله گوید: نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بودیم که على بن ابى طالب علیه السلام از راه رسید، رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: همانا برادرم على به نزد شما آمد. آن گاه رو به کعبه نمود و دست به آن نهاد و فرمود: سوگند به آن که جانم در دست اوست، این و شیعیان او در قیامت رستگارند. سپس فرمود: او در میان شما نخستین کسى است که با من ایمان آورده، و از همه شما به عهد خدا وفادارتر، و به امر خدا عامل تر، و در میان رعیت عادل تر، و در تقسیم منصف تر و نزد خداوند ارجمندتر است. در این وقت این آیه نازل شد:
"ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة" [ سوره بینه:7
"آنان که ایمان آورده و کار شایسته کردند بهترین آفریدگانند" و یاران پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم هر گاه على علیه السلام از راه فرا مى رسید مى گفتند: بهترین آفریدگان آمد. [ مناقب خوارزمى:.62 بحارالانوار.81:40 مجمع الزوائد هیثمى131:9
سوگند به آن که جانم در دست اوست، اگر نه این بود که گروهى از یاران من درباره تو همان را مى گفتند که ترسایان درباره مسیح علیه السلام گفتند، همانا سخنى درباره تو مى گفتم که بر هیچ گروهى عبور نکنى جز آنکه خاک پا و آب وضویت را براى تبرک و شفا برگیرند، ولى همین تو را بس که تو از منى و من از تو. [ مناقب خوارزمى:.96 بحارالانوار105:40
سوگند به آن که جانم در دست اوست، همانا در میان شما مردى است که پس از من با مردم بر اساس تأویل قرآن مى جنگد- چنانکه من با مشرکان بر اساس تنزیل آن جنگیدم- در حالى که آن مردم گواهى به یکتایى خداوند مى دهند، و از همین رو کشتن آنان بر دیگران گران مى آید و بر ولى خدا "على" طعن مى زنند و بر او خرده مى گیرند. [ کنزالعمال613:5
سوگند به آنکه جانم در دست اوست، مردم به بهشت در نمى آیند تا ایمان آورند، و ایمان نیاورند تا شما "اهل بیت" را به خاطر خدا و رسولش دوست بدارند. [ الصواعق المحرقة:172
سوگند به آنکه جانم در دست اوست، هیچکس ما خاندان را دشمن نمى دارد مگر آنکه داخل دوزخ شود. [ همان:.174 مستدرک حاکم150:3
سوگند به آنکه مرا به پیامبرى برانگیخت، آنگاه که حلقه در بهشت را به دست گیرم نخست شما "اهل بیت" را داخل مى سازم. [الصواعق المحرقة:232.مستدرک حاکم150:3
نقل از امام على بن ابى طالب علیه السلام، ص101-99