اساساً فکر کردن کار خوبیه و با اینکه بعضی از مردم به اندازه
کافی اینکار رونمیکنن، برخی در این زمینه واقعاً زیاده روی میکنن.
از هر دو جنسیت زن و مرد در هر دو این دستهها داریم. امروز
میخوام درمورد کسایی حرف بزنم که خیلی فکر میکنن.
بعضیها اونقد فکر میکنن که خود شون رو خسته ،مضطرب و بیمار میکنن.
این افراد گرایش دارن که هر مسئله ساده ای رو پیچیده، هر چیز آسونی
رو سخت و هر مشکل کوچیکی رو بزرگ و بغرنج جلوه بدن. اونا عادت
دارن وقتشون را برا آنالیز بیش از حد هر چیز و هر کس هدر بدن. اونا
متخصص تفسیر غلط حرفهای همه
هستن و اگه کوچکترین راهی
وجود داشته باشه که احساساتشون جریحه دار بشه، اون رو پیدا
میکنن. حتی به دنبالش میگردن. اونا معمولاً افرادی وسواسی و
ایدآلیستن. بیش از حد نگران میشن. تقریباً درمورد همه چیز و
همه کس. اونا سعی میکنن همیشه همه رو خوشحال و راضی نگه دارن و
میخوان که تغییر ایجاد کنن اما این فرایند تغییر اونا را میترسونه
برای خراب کردن آرزوهاشون به بقیه آدما نیاز ندارن، خودشون
هم خوب از پس اون برمیان. اونا همونایی هستن که بیش از حد
فکر میکنن.