« رجعت » چیست و چرا به آن اعتقاد دارید ؟
پاسخ : « رجعت » در لغت عرب به معنای « بازگشت » است
و در اصطلاح ، بر « بازگشت گروهی از انسانها پس از مرگ و پیش از روز
رستاخیز » اطلاق می شود که همزمان با نهضت جهانی
مهدی موعود ( علیه السلام ) صورت می گیرد و این حقیقت ،
نه با عقل منافات دارد و نه با منطق وحی .
از دیدگاه اسلام و آیین های دیگر الهی ، جوهره انسان را روح مجرّد
وی تشکیل می دهد ، که از آن به « نفس » نیز تعبیر می شود
و بعد از فنای بدن ، باقی می ماند و به حیات جاودانه خود
ادامه می دهد .
از سوی دیگر پروردگار بزرگ ، از نظر قرآن ، قادر مطلق است و هیچ مانعی ،
توانایی او را محدود نمی سازد .
با این دو مقدمه کوتاه ، روشن می گردد که مسأله رجعت ،
از دیدگاه عقل امری است ممکن ؛ زیرا با اندک تأملی معلوم می شود
که بازگرداندن این گروه از انسانها ، به مراتب از آفرینش
نخستین آنان ، سهل تر است .
بنابراین پروردگاری که در وهله اول آنان را آفریده است ،
بی تردید بر بازگرداندن مجدّد آنان توانایی دارد .
براساس منطق وحی ، نمونه هایی از « رجعت » را در امتهای
پیشین می توان یافت .
قرآن مجید در این زمینه می فرماید :
« وَإذْ قُلْتُم یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی الله جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ
الصّاعِقَةُ وَأنْتُمْ تَنْظُرُونْ ، ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونْ » . ( 1 )
ـ آنگاه که گفتید ای موسی ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم
تا آن که خداوند بزرگ را آشکار ببینیم ، پس صاعقه شما را دربرگرفت
در حالی که نگاه می کردید . سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم ،
باشد که سپاسگزاری نمایید .
و در جای دیگر از زبان عیسی مسیح می فرماید :
« و اُحیِ الْمَوْتی بإذْنِ اللهِ » . ( 2 )
ـ مردگان را به اذن خدای بزرگ ، زنده می گردانم .
قرآن کریم نه تنها بر امکان رجعت صحّه می گذارد که وقوع و تحقّق
بازگشت جمعی از انسانها را ، پس از آن که از جهان رخت بربستند ،
تأیید می کند ، قرآن در دو آیه ای که اینکه می آوریم
به بازگرداندن گروهی از مردم پس از مرگ و پیش از برپایی قیامت ،
اشاره می کند .
« و إذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دابَّةً مِنَ الاَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ
أنَّ النّاسَ کانُوا بآیاتِنا لایُوْقِنُونَ وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ اُمَة
فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوْزَعُوْنَ » . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بقره : 55 و 56
2 ـ آل عمران : 49
3 ـ نمل : 83 ـ 82
ـ و چون سخن ( خدا ) بر آنان واقع شود ، موجودی را از بین آنان
بیرون می آوریم که با مردم درباره این که گفتار ما را باور نداشتند ،
سخن گوید . و آن روز که از میان هر امت ، جمعی از تکذیب کنندگان
نشانه های ما را ، برانگیزیم پس آنان بازداشته خواهند شد .
برای زمینه سازی استدلال به این دو آیه شریفه بر مسأله رجعت
پیش از روز رستاخیز ، شایسته است نکات یاد شده در زیر مورد توجه قرار گیرد :
1 ـ مفسران اسلامی برآنند که این دو آیه ، پیرامون قیامت سخن می گوید
و آیه نخسین ، یکی از نشانه های پیش از رستاخیز را بیان می کند ؛
چنانکه جلال الدین سیوطی در تفسیر « الدّر المنثور » از ابن
ابی شیبه و او از حذیفه نقل می کند که « خروج دابه »
از حوادث پیش از قیامت است . ( 1 )
2 ـ تردیدی نیست که در روز رستاخیز ، همه انسانها محشور می گردند ،
نه یک گروه معین از میان هر امت ، قرآن در مورد عمومیت و
فراگیر بودن حشر انسانها چنین می فرماید :
« ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوْعٌ لَهُ النّاسُ » . ( 2 )
ـ آن ، روزی است که همه مردم ، گردآورده می شوند . ( 3 )
و در جای دیگر می فرماید :
« وَیومَ نُسَیِّرُ الْجبالَ وَتَرَی الاْرضَ بارِزَةً وَحَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أحَدَاً » . ( 4 )
ـ و روزی که کوهها را به حرکت درآوریم و زمین را آشکار ببینی و همه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الدّر المنثور ، ج 5 ، ص 177 ، در تفسیر آیه 82 از سوره نمل .
2 ـ هود : 103
3 ـ در الدّر المنثور ، ج 3 ، ص 349 ، این روز را به روز قیامت ، تفسیر نموده است .
4 ـ کهف : 47
آنان را گردآوری نموده و هیچ کس را فروگذار ننماییم .
بنابراین ، در روز قیامت ، همه افراد بشر برانگیخته می شوند
و این امر به جمع معینی اختصاص ندارد .
3 ـ آیه دوم از دو آیه مذکور ، به برانگیخته شدن گروه خاص و جمع معینی
از امتها تصریح می نماید نه همه انسانها ؛ زیرا این آیه شریفه می فرماید :
« وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ اُمَّة فَوجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِایاتِنا . . . » .
ـ و آن روز که از میان هر امت ، گروهی از تکذیب کنندگان آیات خود را برخواهیم انگیخت .
این جمله به روشنی بر عدم برانگیخته شدن همه انسانها گواهی می دهد .
نتیجه : ازاین سه مقدمه کوتاه ، به خوبی روشن می کردد که
« برانگیختن گروه خاصی از انسانهای تکذیب کننده آیات الهی ،
که از آیه دوم استفاده می شود ، حادثه ای است که پیش از برپا شدن قیام ،
روی خواهد داد .
زیرا حشر انسانها در روز رستاخیز ، شامل همه افراد بشر می گردد
و به گروه خاصی محدود نمی شود .
با این بیان ، روشنی گفتار ما مبنی بر بازگشت گروهی از انسانها
پس از مرگ و پیش از برپایی رستاخیز ، به ثبوت می رسد
و این پدید همان « رجعت » است .
بر این اساس ، اهل بیت پیامبر که قرین قرآن و مفسران وحی الهی هستند ،
به روشنگری در این زمینه برخاستند و ما برای رعایت اختصار ،
به دو گفتار از آنان اشاره می کنیم :
امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید :
« أیّام الله ثلاثة یوم القائم ( علیه السلام ) و یوم الکرَّه و یوم القیامة » .
ـ ایام الهی ، سه روز هستند روز قیام حضرت مهدی ( علیه السلام )
و روز رجعت و روز رستاخیز .
و در جای دیگر می فرماید :
« لیس منّا من لم یؤمن بکرَّتنا » .
ـ کسی که بازگشت مجدد ما را به دنیا نپذیرد از ما نیست .
شایسته است در اینجا به دو نکته مهم اشاره کنیم :
1 ـ فلسفه رجعت
با اندیشه در انگیزه های رجعت ، به دو هدف بلند از اهداف این پدیده ،
برخورد می کنیم ؛ یکی نشان دادن جلال و شکوه واقعی اسلام
و سرافکندگی کفر و دیگری دادن پاداش به انسانهای با ایمان و نیکوکار و کیفر
نمودن کافران و ستمگران .
2 ـ تفاوت بارز « رجعت » با « تناسخ »
لازم به ذکر است که مسأله رجعت از دیدگاه شیعه هرگز مستلزم
اعتقاد به تناسخ نیست ؛ زیرا نظریه تناسخ بر انکار رستاخیز مبتنی است
وجهان را درگردش دائم می داندکه هردوره ای تکرار دوره پیش ازآن است .
براساس این نظریه ، روح هر انسانی پس از مرگ ، بار دیگر به دنیا باز
می گردد و به بدن دیگری منتقل می شود . پس اگر روح در زمان گذشته
از نیکوکاران بوده ، در بدنی قرار می گیرد که دوران بعد را با خوشی می گذراند
و اگر از بدکاران بوده ، به بدنی منتقل می شود که دوران بعد را با سختی ها
سپری می کند . و این بازگشت در حکم رستاخیز او است !
در حالی که معتقدان به رجعت ، به پیروی از شریعت اسلام ،
به قیامت و معاد ایمان دارند و از سوی
دیگر انتقال یک روح جدا شده از بدن را به بدن دیگر محال می دانند .
( 1 ) و تنها بر آنند که گروهی از انسانها ، پیش از قیامت به این جهان
باز می گردند و پس از برآورده شدن حکمتها و مصالح آن ، بار دیگر به سرای
جاودانی می شتابند تا در روز رستاخیز ، همراه با دیگر انسانها
برانگیخته شوند ؟ و هرگز یک روح ، پس از جدا شدن از بدن ،
به بدن دیگری منتقل نمی گردد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ صدر المتألّهین در کتاب اسفار ، ج 9 ، باب 8 ، فصل 1 ، ص 3 ، در مورد ابطال تناسخ می فرماید : « . . . فلو تعلّقت نفس منسلخة ببدن آخر عند کونه جنیناً او غیر ذلک یلزم کون أحدهما بالقوّة والآخر بالفعل ، و کون الشئ بما هو بالفعل بالقوّة . و ذلک ممتنع لانّ الترکیب بینهما طبیعی إتحادی ، و الترکیب الطبیعی یستحیل بین أمرین أحدهما بالفعل والآخر بالقوّة » .