پیامبر خدا (ص) با دلی غمبار و محزون از سفر بازگشت
و بعد از بازگشت از سفر ، بالای منبر رفته ، در حالی که
امام حسن و امام حسین جلوی آن حضرت بودند خطبه ای
خواند و مردم را پند و موعظه نمود. بعد از تمام شدن خطبه
، حضرت دست راست خود را بر روی سر امام حسن (ع)
و دست چپ خود را بر روی سر امام حسین (ع) گذاشت ،
سپس سر خود را به سوی آسمان بلند کرد و عرضه
داشت :« خداوندا ، همانا محمد (ص) ، بنده و نبی تو
می باشد و این دو ، پاکان عترت من و برگزیدگان
ذریه ی من و خاندان من هستند که آنان را در بین امتم ،
به جای می گذارم و جبرئیل به من این گونه خبر داده که
این فرزندم را به خواری به قتل می رسانند . خداوندا ،
شهادت را بر او مبارک گردان و او را سرور و سید
شهیدان قرار بده . خداوندا ، هیچ برکتی در قاتل او
و خوار کننده ی او قرارنده.» راوی می گوید : مردمی
که در مسجد حاضر بودند شروع به گریه و زاری کردند ،
پیامبر خدا (ص) خطاب به آنان فرمودند : آیا بر او گریه
می کنید و یاریش نمی دهید ؟ سپس پیامبر (ص)
در حالی که رنگ رخسار مبارکشان متغیر و فرمز
شده بود باز گشتند .