سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضرت سکینه می فرماید :چهار روز از اقامت ما در شهر شام

می گذشت که در عالم رویا دیدم - سپس خواب طولانی را

نقل کرده و در آخر آن گفته - :مشاهده کردم بانویی در هودجی

نشسته و دست های خود را بر روی سر گذاشته است.

سؤال کردم : او کیست ؟به من گفته شد : «او فاطمه دختر

محمد (ص) و مادر پدر توست .» گفتم :« به خدا قسم ،

نزد حضرت زهرا رفته و از آنچه که بر ما گذشته او را با خبر

می سازم ..» شتابان نزد او رفتم تا این که به او رسیدم .

پس در برابر ان حضرت ایستادم ،  اشک ریزان گفتم :«

مادر جان ، به خدا قسم که حرمت حریم ما را نگه نداشتند .

مادر جان ، به خدا قسم که پدرم حسین (ع) را کشتند .»

حضرت زهرا (س)به من فرمود: «سکینه جان ، دیگر چیزی نگو ،

که بند دلم را پاره کردی و جگرم را  شکافتی ،

این لباس پدرت حسین (ع) است که آن را از خود جدا

نمی کنم تا این که با آن به ملاقات خدا بروم.»

لهوف /ص225




تاریخ : دوشنبه 90/10/5 | 6:26 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()
.: Weblog Themes By VatanSkin :.
وبلاگicon
Online User