راوی گوید: پیرمردی پیش آمد و خود را به کاروان فرزندان پاک ترین
بنده خدا رساند و گفت: سپاس خدا را که شما را کشت و هلاک نمود
و شهرها را از مردان شما راحتی و آسایش داد و امیرالمؤمنین را
بر شما مسلط کرد!!!
در آن هنگام زینت عابدان ، سجاد آل رسول نگاهی به محاسن
سفید آن پیرمرد انداخت و با نگاهی از روی دلسوزی و پر از غم
از نادانی مردمی ساده لوح و بی تدبیر به او فرمودند:
«ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده ای»؟
عرض کرد: آری.
فرمودند: آیا این آیه را فهمیده ای که: «قُل لَّا أَسْئلُکمُْ عَلَیْهِ
أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فىِ الْقُرْبىَ».
پیرمرد گفت: این آیه را خوانده ام.
فرمودند: ای پیرمرد ما خویشاوندان پیامبریم. آیا در سوره بنی اسرائیل
این آیه را خوانده ای؟ «وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبىَ حَقَّهُ»
گفت: آری، خوانده ام.
فرمودند: ای پیرمرد! نزدیکان و خویشاوندان، ماییم و آیا این آیه را نیز
خوانده ای؟ «وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شىَْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ
وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى».
گفت: آری.
امام فرمودند: قربی ما هستیم. ای پیرمرد! آیا این آیه را خوانده ای؟
«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکمُْ تَطْهِیرًا»
گفت: خوانده ام.
حضرت فرمودند: ما همان اهل بیتی هستیم که خداوند آیه تطهیر
را مخصوص ما نازل نموده است.
راوی گوید: آن پیرمرد سکوت کرد و روی به امام کرد و گفت:
تو را به خدا سوگند شما همان خاندان هستید؟
حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) فرمودند:
به خدا سوگند که بدون شک ما همان خاندانیم و به حق
جدمان رسول خدا که ما همان اهل بیت هستیم.
آن پیرمرد گریست و عمامه از سر برداشت. سپس سرش را
به سوی آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا! من از دشمنان
جنی و انسی خاندان محمد به درگاهت بیزاری می جویم.
این داستان تلخ و جانکاه، تنها یک گوشه بسیار کوچک از مظلومیت و
غربت خاندان پاک عترت در میان مردمی نا سپاس بود و یک آغاز تلخ
در هنگام ورود این پاکان به شهر ناپاک شام.