«شب قدر» واژهای قرآنی است. این شب در قرآن، در سوره قدر، بهتر از هزار ماه دانسته شده است.
« لیله القدر خیر من الف شهر » (شب قدر از هزار ماه برتر است.)
قال موسى (علیه السلام):
الهى ارید قربک،
قال: قربى لمن استیقظ لیله القدر،
قال: الهى ارید رحمتک،
قال: رحمتى لمن رحم المساکین لیله القدر،
قال: الهى ارید الجواز على الصراط،
قال: ذلک لمن تصدق بصدقه فى لیله القدر،
قال: الهى ارید من اشجار الجنه و ثمارها،
قال: ذلک لمن سبح تسبیحه فى لیله القدر،
قال: الهى ارید النجاه من النار،
قال: ذلک لمن استغفر فى لیله القدر،
قال: الهى ارید رضاک، قال: رضاى لمن صلى رکعتین فى لیه القدر.
ترجمه:
خداوندا! مىخواهم به تو نزدیک شوم،
فرمود: قرب من از آن کسى است که شب قدر بیدار شود،
گفت: خداوندا! رحمتت را مى خواهم،
فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند
گفت: خداوندا! جواز گذشتن از صراط را از تو مى خواهم
فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر صدقه اى بدهد.
گفت خداوندا! از درختان بهشت و از میوه هایش مى خواهم،
فرمود: آنها از آن کسى است که در شب قدر تسبیحش را انجام دهد
گفت: خداوندا! رهایى از جهنم را مى خواهم،
فرمود: آن، از آن کسى است که در شب قدر استغفار کند:
گفت خداوندا خشنودى تو را مى خواهم،
فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بگذارد.
از جمله نیازهای اساسی بشر - که در هِرَمِ نیازهای وی جایگاه ویژه ای دارد - امنیت است. این نیاز در ابعاد مختلف تجلی می یابد: امنیت اخلاقی، اقتصادی، حقوقی، اجتماعی، خانوادگی و... از روایات ظهور استفاده می شود، که مدینه فاضله اسلامی، شهر امن و سلام است؛ آن هم در معنای واقعی و در تمامی ابعاد آن.
قرآن کریم به انسانها و مؤمنان مستضعف، وعده چنین شهر امن و سلامت را داده و فرموده است: ((زندگی شما پس از خوف تبدیل به امن می گردد))؛ ولی تا کنون چنین امنیّتی برای بشر در عالم تحقق پیدا نکرده است. و ائمه اطهار(ع) در تفسیر این آیه فرموده اند: منظور، عصر ظهور حضرت مهدی آل محمد است.
قرآن میفرماید: ((«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» )).
در این آیه، سه وعده صریح به مؤمنان وارسته داده شده است:
استخلاف در زمین؛ یعنی، حکومت در زمین به عنوان نمایندگی از خدا،(حکومت حق و عدل)؛
تمکین دین؛ یعنی، نفوذ معنوی و حکومت قوانین الهی بر تمامی عرصه های زندگی؛
تبدیل خوف به امنیت؛ یعنی، بر طرف شدن تمامی عوامل ترس و ناامنی وجایگزین شدن امنیّت کامل و آرامش در همه روی زمین.
امام زین العابدین(ع) فرموده است: ((هُمْ واللّهِ شیعَتُنا اَهل البَیْتِ یَفْعَلُ اللَّهُ ذلِکَ سِِمْ عَط یَدَی رَجُلٍ مِنّا وَهُوَ مَهْدیُّ هذِهِ الأمَّة؛(39) این گروه به خدا قسم همان پیروان ما هستند که خداوند به وسیله مردی از خاندان ما، این موضوع را تحقق می بخشد و او مهدی این امت است)).
امام صادق(ع) نیز فرمود: ((نَزَلَتْ صِ القاذِِ وَاَصْحابِهِ...))؛این آیه در شأن قائم آل محمّد و اصحاب او نازل شده است)).
از این رو، میگوییم مدینه فاضله عصر ظهور، همان مدینه امن و سلامت مورد وعده آیه یاد شده است.
علىّ بن الحسین علیهما السّلام فرمود: «روزى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله با اصحاب خود در مسجد نشسته بود پس فرمود: مردى از اهل بهشت از این در بر شما وارد مى شود و درباره مسائلى که به او مربوط است پرسش مى کند، در این هنگام مرد بلند قامتى که به مردان قبیله مضرّ مىماند نمایان شد، نزدیک آمده و به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله سلام کرد و نشست، بعد گفت: اى رسول خدا من شنیده ام خداوند در کتابى که فرو فرستاده مى فرماید:
«همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و از هم جدا نشوید» این ریسمانى که خداوند چنگ زدن به آن و متفرّق نشدن از گردن آن را به ما امر فرموده چیست؟ پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله مدّتى سر به زیر افکند و خاموش ماند. سپس سر برداشت و با دست خویش به علىّ بن ابى طالب علیه السّلام اشاره فرمود و گفت: این همان ریسمان خدا است که هر کس چنگ بدان زد در دنیا محفوظ و در آخرت از گمراهى مصون است، پس آن مرد به علىّ(ع) نزدیک شده و او را از پشت سر در آغوش گرفته و مى گفت: من به ریسمان خدا و رسولش آویختم، سپس برخاست و پشت کرده بیرون رفت، پس از رفتن او مردى به پا خاست و عرض کرد: اى رسول خدا اجازه مى دهید خود را به او رسانیده از او بخواهم براى من طلب آمرزش نماید؟ رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: در صورتى که موفّق شوى او را پیدا کنى! راوى گوید: آن مرد خود را به او رسانیده و از او درخواست کرد که از خدا برایش آمرزش طلبد، آن مرد
گفت: آیا دریافتى که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به من چه فرمود و من به ایشان چه گفتم؟ مرد جواب داد: آرى! آنگاه اضافه کرد: اگر تو به همان ریسمان چنگ بزنى خداوند تو را مى آمرزد، در غیر این صورت خدا تو را نخواهد بخشید» اگر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله ما را به ریسمان الهى که خداى عزّ و جلّ در کتابش به ما چنگ زدن به آن و پراکنده نشدن از گرد آن را امر فرموده، هدایت نمى کرد، مسلّما براى دشمنان ستیزه جو راه تأویلى در آن باز مى شد که از روى حسادت و دشمنى با تأویل و برگرداندن آن به کسى دیگر غیر از آن که مورد نظر خداوند بوده و پیامبرش بدو راهنمائى کرده از آن عدول کنند.
لکن رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله در خطبه مشهور خود که در حجّة الوداع در مسجد خیف ایراد کرد فرمود: من طلایه دار شمایم و شما در کنار حوض (در قیامت) به من مى رسید، حوضى که وسعت آن به اندازه فاصله میان بصرى تا صنعا است و داراى جامهائى به عدد ستارگان آسمانى است، بدانید من پس از خود دو چیز گرانبها در میان شما به جاى مى گذارم، آن چیز گرانقدرى که بزرگتر است کتاب خدا است و گرانقدر کوچکتر عترتم یعنى خاندان من است، آن دو ریسمان خدایند که میان شما و خداى عزّ و جلّ کشیده شده، مادامى که آن ریسمان را دستگیر خود ساخته اید هرگز گمراه نمى شوید.
عمر بود که در روز غدیر خم وقتى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله مرا براى ولایت نصب کرد
او و رفیقش (ابو بکر) با هم گفتگو کردند. او گفت: «در اینکه کار پسر عمویش را بالا ببرد هیچ کوتاهى نمى کند». و دیگرى گفت: «در اینکه بازوى پسر عمویش را بلند کند هیچ کوتاهى نمى کند».
همچنین در حالى که من منصوب شده بودم به رفیقش (ابو بکر) گفت: «این واقعا کرامت و بزرگى است». رفیقش با تندى به او نگاه کرد و گفت: «نه بخدا قسم، ابدا این سخن او را گوش نمى دهم و از او اطاعت نمى کنم». سپس به او تکیه داد و با تکبّر به راه افتادند و رفتند. خداوند هم بعنوان وعید و منع او در باره اش چنین نازل کرد:سوره قیامت آیه 31 الی 35
«نه تصدیق کرد و نه نماز خواند بلکه تکذیب کرد و پشت نمود. سپس با حال تبختر نزد اهل خود رفت. دورى از خیر دنیا براى تو باد! دورى از خیر آخرت براى تو باد»!
منبع:کتاب اسرار آل محمد(ص) صفحه ترجمه کتاب سلیم بن قیس الهلالی351
على علیه السّلام فرمود: روزى از کنار صُهاکى مى گذشتم که به من گفت: «مثل محمد (ص) جز مثل درخت خرمایى که در محل زباله اى روییده باشد نیست»! من نزد پیامبر صلى اللَّه علیه و آله آمدم و این مطلب را گفتم. حضرت غضب کرد و با همان حال غضب بر منبر آمد. انصار بخاطر غضبى که از آن حضرت دیدند دهشت زده شدند و غرق در اسلحه آمدند.
حضرت فرمود: «چه شده است اقوامى را که مرا در مورد خویشاوندانم سرزنش مى کنند؟ در حالى که از من شنیده اند آنچه در فضیلت آنان گفته ام و همچنین فضیلت دادن خدا ایشان را و آنچه خدا به ایشان اختصاص داده که بدیها را از ایشان برده و آنان را پاک گردانیده است. همچنین شنیده اید آنچه در باره افضل اهل بیتم و بهترین آنها گفته ام از آنچه خداوند او را بدان اختصاص داده و او را اکرام نموده و تفضیل داده مانند سبقت او در اسلام و گرفتاریهاى او در راه آن، و خویشاوندى او با من و اینکه او نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى است. بعد از اینها گمان مى کنید مثل من در اهل بیتم همچون درخت خرمایى روییده در زباله است»؟!
1-صُهاکى کنایة از عمر است که به اعتبار مادرش «صُهاک» آورده شده است.
2-مثل محمد (ص)در اهل بیتش ....
منبع:أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم، ص: 345