سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمین و آسمان ای شیعه در حزن و غم است امشب


همه اوضاع عالم زین مصیبت در هم است امشب


امام پنجمین شد کشته از زهر هشام دون


مدینه غم سرا از این غم و زین ماتم است امشب


شهادت غریبانه ی  حضرت امام محمدباقر  (ع)،


بر شما تسلیت باد . . .


التماس دعا





تاریخ : شنبه 92/7/20 | 11:10 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()

از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده است

که فرمودند: هر کس آیة الکرسى را بعد از هرنماز واجب

بخواند، چیزى مانع از ورودش به بهشت نخواهد شد،

مگر مرگ.

(کنایه از این که وقتی مرگش برسد به بهشت می‎رود.

البته باید به این نکته توجه کرد که صرف تلاوت این آیه

ملاک نیست بلکه در مورد کسی است که مراقب

اعمالش است.)و کسی بر قرائت آن، مواظبت نمى‎کند،

مگر آن کس که صدیق و راستگو باشد.

مستدرک الوسائل، ج 1، ص 343.

منبع: تبیان

 

تلاوت



 







تاریخ : جمعه 92/7/19 | 8:14 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()

از  امام موسى کاظم(علیه‎السلام) روایت شده است:

اگر فردى عازم سفر است، بر در خانه‎اش رو به

مسیرى که مى‎رود، بایستد و سوره حمد و آیة الکرسى

را به سمت مقابل، چپ و راست بخواند.


مکارم الاخلاق، ص 245

منبع : تبیان

آیة الکرسی




تاریخ : جمعه 92/7/19 | 7:50 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()


رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود:

هر کس آیة الکرسی را در هنگام خواب قرائت کند،

خدا او را و خانه‎اش و خانه همسایگانش را، ایمن

خواهد کرد.


مستدرک الوسائل، ج 1، ص 343

منبع : تبیان




تاریخ : جمعه 92/7/19 | 7:46 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()



فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده:
یکى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟!

شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :
به آسمان رود و کار آفتاب کند .

پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !!

بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى :
به آسمان رود و کار آفتاب کند

پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند .
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید :
به آسمان رود و کار آفتاب کند

فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید .


مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود . فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟

گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است .

هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .

آنگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .

چون صیغه جارى شد طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟

راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .

طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟

راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند

طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است .

راجه سجده شکر کرد و خواند :

به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *** به آسمان رود و کار آفتاب کند

  





تاریخ : سه شنبه 92/7/16 | 8:57 عصر | نویسنده : ف.س | نظرات ()
.: Weblog Themes By VatanSkin :.
وبلاگicon
Online User