تقوا
امام زین العابدین(ع) فرمودند:
«خداوند را معصیت میکنی و ادعا میکنی که او را دوست داری.
به جان من این ادعا از عجایب امور است.
اگر براستی خدا را دوست داشتی او را اطاعت میکردی،
زیرا محّب همیشه مطیع محبوب است.»
عبادت
چه بسیار باغها و قنوات که به دست ایشان برای دیگران آباد یا ایجاد شد.
عبادت و سجده او به حدی بود که به زین العابدین و سجاد ملقب شد.
از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که
روز قیامت خطاب میشود:
«کجا است زین العابدین؟»
و میبینم که فرزندم علی بن الحسین جواب میدهد و میآید.
از امام باقر علیه السلام روایت شده که:
«پدرم را میدیدم که از کثرت عبادت پاهای او ورم کرده،
و صورت او زرد، و گونههای او مجروح، و محل سجده او پینه بسته بود.»
سخاوت
راوی میگوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودیم
که از مناقب حضرت علی علیه السلام صحبت شد و گفته شد
هیچ کس قدرت عمل امیرالمؤمنین را ندارد و شباهت هیچ کس
به امیرالمؤمنین، بیشتر از علی بن الحسین علیهماالسلام نبوده
است که صد خانواده را اداره میکرد.
شبها گاهی هزار رکعت نماز میخواند.»
از طریق اهل تسنن روایت شده است که
چون امام سجاد علیه السلام شهید گشت روشن شد
که آن حضرت صد خانواده را به طور مخفی اداره میکرده است.
هر گل خوشبو که گل یاس نیست
هر چه تلألو کند الماس نیست
ماه زیاد است و برادر بسی
هیچ یکی حضرت عبـاس نیست
میلاد حضرت ابوالفضل العباس(ع) مبارک باد .
مرحوم شیخ صدوق (ره) در کتاب امالى خود به نقل از امام جعفر صادق (ع) آورده است :
هنگامى که حضرت ابا عبداللّه الحسین (ع) تولّد یافت ، خداوند متعال جبرئیل (ع) را مامور گردانید تا به همراه یک هزار ملائکه بر زمین فرود آیند و رسول اللّه (ص) را بر ولادت نوزادش تبریک و تهنیت گویند.
جبرئیل (ع) هنگام نزول ، عبورش بر جزیره اى افتاد که فرشته اى به نام فُطرس در آنجا قرار داشت .
و چون فُطرس در انجام وظائف الهى کُندى و سستى کرده بود، بال هایش شکسته و در آن جزیره مدّت هفت سال به عبادت خداوند مشغول گشت تا آن که امام حسین (ع) تولّد یافت .
وقتى فطرس مَلَک ، متوجّه عبور جبرئیل و همراهانش علیهم السّلام شد، سؤ ال نمود: اى جبرئیل ! کجا مى روى ؟
پاسخ داد: همانا خداوند متعال نعمتى - نوزادی - به محمّد (ص) عطا کرده است ؛ و مرا جهت ابلاغ سلام و تهنیت بر آن حضرت مامور گردانید.
فُطرس اظهار داشت : اگر امکان دارد، مرا نیز همراه خود ببرید، شاید محمّد رسول اللّه (ص) برایم دعائى کند.
جبرئیل (ع) تقاضاى فطرس را پذیرفت و به کمک همراهانش او را نیز با خود آوردند.
امام صادق (ع) فرمودند: زمانى که جبرئیل (ع) بر پیامبر خدا (ص) وارد شد، از طرف خداوند متعال ؛ و نیز از جانب خود به آن حضرت سلام و تبریک و تهنیت گفت ؛ و پس از آن موقعیّت فطرس را به عرض حضرت رسول (ص) رساند.
حضرت رسول (ص) فرمودند: به فطرس بگو که خود را به این نوزاد بمالد و سپس به مکان اولیّه خود مراجعت کند.
و چون فطرس خود را به قنداقه ی امام حسین (ع) مالید، مشکلش برطرف شد، اظهار داشت : اى رسول خدا! امّت تو به زودى این نوزاد را به قتل خواهد رساند، هرکس او را زیارت کند و یا بر او سلام و درود فرستد، در هر کجا و در هر موقعیّتى که باشد، من براى جبران این کرامت ، سلام او را به حسین (ع) ابلاغ خواهم کرد.
سپس فُطرس به سمت آسمان عروج کرد.
منابع:
1-بحارالانوار ج 43 نسبت به نام فُطرس با اختلاف نقل کرده است ، در ص 248 دردائیل و در ص 259 صلصائیل و در ص 243 فطرس مى باشد.
2-کمال الدّین شیخ صدوق ص282، داستان را به طور مشروح بیان نموده.
3-مدینه المعاجز ج 7، ص 432 همین داستان را به طور مفصّل از چند کتاب دیگر نقل کرده است
ایام ،ایام مبارکیست، ماهی بسیار شریف و منسوب به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، این روزها، نسیم خوش ماه مبارک شعبان وزیدن گرفته ،ماه مبارک و پر برکتی که لبریز و سرشار از زیبایی ها ، لطافت ها ، کرامت ها ، برکات و … است ، ماهی که آخرین گام آمادگی ، قبل از میهمانی بزرگ ماه رمضان است ،که بزرگان، پیوسته این ماه را مقدمه ورود به «ضیافت الله» در ماه رمضان دانسته اند از اینرو، کسب آمادگیهاى روحى و فکرى براى درک هر چه بیشتر و بهتر فیض معنوى از مهمانى خدا، لازم است…..
شعبان ، ماهی که از فضیلتهای بسیاری برخوردار بوده و بنده خاضع خداوند می تواند بهترین دستاوردهای معنوی را از این فرصت مغتنم کسب کند ، چرا که خوان رحمت الهى دراین ماه گسترده تر است .
به استقبال رمضان رفتن آن هم با مقدمه ای به نام شعبان زیباست چرا که اگر قرار ملاقات با بزرگی داشته باشید، چگونه بر سر این قرار حاضر می شوید؟! حتما آن گونه که لایق و شایسته این ملاقات است ، خود را مهیا و آماده می کنید. شعبان نیز فرصتی برای مهیا سازی خود برای حاضر شدن بر سر قرار و میهمانی الهی است. درماه رمضان بر سر سفره الهی میهمان هستیم و ماه شعبان فرصت مغتنمی است تا خود را مهیای این ضیافت و میهمانی سازیم .
احادیث و روایات گوناگون درباره عظمت و بزرگی ماه شعبان از ائمه و بزرگان دین نقل شده است چنانکه پیامبر (ص)فرمود:شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه خدا. هر کس یک روز از ماه من را روزه بگیرد، من در قیامت شفیع او خواهم بود.
پیامبر (ص) ماه شعبان را روزه میداشت و آن را به ماه رمضان وصل میکرد.
از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت است که چون ماه شعبان داخل می شد، حضرت امام سجاد(علیه السلام) اصحاب خود را جمع می کرد و می فرمود: ای گروه اصحاب من! می دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است و رسول خدا (ص) می فرمود: شعبان ماه من است پس روزه بدارید در این ماه برای محبت پیغمبر خود و برای تقرب به سوی پروردگار خود. به حق آن خدایی که جان علی ابن الحسین (ع) در دست قدرت اوست، سوگند یاد می کنم که از پدر حسین بن علی (علیهما السلام) شنیدم که فرمود : از امیر المومنین (علیه السلام) شنیدم که هرکه ماه شعبان را برای محبت پیغمبر خدا و تقرب به سوی خدا روزه دارد، خدا او را دوست دارد و به کرامت خود در روز قیامت نزدیک و بهشت را بر او واجب سازد.
ماه رمضان، ماه نبوت است و ماه شعبان، ماه امامت. ماه رمضان لیله القدر دارد و ماه شعبان شب نیمه شعبان که تالی لیله القدر است. ماه رمضان مبارک است برای اینکه لیله القدر دارد و ماه شعبان مبارک است برای اینکه نیمه شعبان دارد. ماه رمضان مبارک است برای اینکه نزول وحی بر او شده است یا به عبارت دیگر معنویت رسول خدا وحی را نازل کرده است و ماه شعبان معظم است برای اینکه ماه ادامه همان معنویات ماه رمضان است. این ماه مبارک رمضان جلوه لیله القدر است که تمام حقایق و معانی در او جمع است و ماه شعبان، ماه امامان است که ادامه همان است. در ماه مبارک رمضان، مقام رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) به ولایت کلی الهی بالاصاله تمام برکات را در این جهان بسط داده است و ماه شعبان که ماه امامان است، به برکت ولایت مطلقه به تبع رسول الله همان معانی را ادامه می دهد.
آمیرزا جواد ملکی تبریزی صاحب کتاب شریف ” المراقبات ” نیز پیرامون فضیلت و شرافت ماه شعبان می نویسد : « این ماه براى سالک الى اللّه بسیار با ارزش است. یکى از شبهاى قدر در این ماه است و کسى در آن متولد شده که خداوند بواسطه او وعده پیروزى به تمامى دوستان، پیامبران و برگزیدگانش - از زمانى که پدر ما حضرت آدم (على نبینا و آله و علیه السلام) در زمین ساکن شده - داده است و وعده داده، بوسیله او، بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور، آن را پر از قسط و عدل نماید.
ابن اثیر در کتاب اسد الغابه مى نویسد:
«کان الحسین رضى الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخیر جمیعها (1) »
امام حسین (ع) بسیار روزه مى گرفت و نماز مى گزارد و به حج مى رفت و صدقه مى داد و همه ى کارهاى پسندیده را انجام مىداد. شخصیت حسین بن على (ع) آنچنان بلند و دور از دسترس و پر شکوه بود که وقتى با برادرش امام مجتبى (ع)، پیاده به کعبه مى رفتند، همه ى بزرگان و شخصیتهاى اسلامى به احترامشان از مرکب پیاده شده، همراه آنان راه پیمودند. (2)
احترامى که جامعه براى امام حسین (ع) قائل بود بدان جهت بود که او با مردم زندگى مى کرد ـ از مردم و معاشرتشان کناره نمى جست ـ با جان جامعه هماهنگ بود، چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود و بالاتر از همه ایمان بى تزلزل او به خداوند او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه، او نه کاخ هاى مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ ؛ و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمى بستند و حرم رسول الله (ص) را براى او خلوت نمى کردند ...این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعى اوست، بخوانیم:
روزى از محلى عبور مى فرمود، عده اى از فقرا بر عباهاى پهن شده اشان نشسته بودند و نان پاره هاى خشکى مى خوردند، امام حسین (ع) مى گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت، نشست و تناول فرمود و آنگاه بیان داشت:
ان الله لا یحب المتکبرین. (3)
خداوند متکبران را دوست نمى دارد.
سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا اجابت کنید. آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند، حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند، (4) و بدین ترتیب پذیرایى گرمى از آنان به عمل آمد و نیز درس تواضع و انسان دوستى را با عمل خویش به جامعه آموخت.
شعیب بن عبد الرحمن خزاعى مى گوید:
چون حسین بن على (ع) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند علتش را از امام زین العابدین (ع) پرسیدند، فرمود: این پینه ها اثر کیسه هاى غذایى است که پدرم شب ها به دوش مى کشید و به خانه ى زن هاى شوهر مرده و کودکان یتیم و فقرا مى رسانید. (5)
1ـ اسد الغابه، ج 2، ص 20.
2 ـ ذکرى الحسین ، ج 1 ، ص 152 ، به نقل از ریاض الجنان ، چاپ بمبئى ، ص 241 ـ انساب الاشراف.
3 ـ سوره ى نحل ، آیه ى 22.
4 ـ تفسیر عیاشى ،ج 2 ، ص 257.
5 ـ مناقب ، ج 2 ، ص 222.