«خدایا مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوی عزیز کن و به عافیت زیبایی ده.»
«ناتوانترین مردم کسی است که از دعا ناتوان باشد.»
«پشیمانتر از همه مردم در روز قیامت، مردی است که آخرت خود را به دنیای دیگری فروخته است.»
«تواضع مایه بزرگی است، تواضع کنید تا خدا شما را بزرگ کند.»
«صدقه موجب فزونی مال است، صدقه دهید تا خدا مالتان را زیاد کند.»
«صدقه خشم خداوند را فرو مینشاند و از مرگ بد جلوگیری میکند.»
«خداوند به وسیله نیکی با پدر و مادر عمر انسان را زیاد میکند.»
«نخستین چیزی که به حساب آن میرسند نماز است.»
«از لجاجت بپرهیز که آغازش جهالت است و انجامش ندامت.»
«از یار بد بپرهیز که ترا به او شناسند.»
«استغفار وسیله محو گناهان است.»
«دروغ روزی را کاهش میدهد.»
«با پدران خود نیکی کنید تا فرزندانتان با شما نیکی کنند.»
«پرخوری دل را سخت میکند.»
«سحرخیز باشید، زیرا سحرخیزی مایه برکت است.»
«کمال نیکی آن است که در نهان همان کنی که در آشکار انجام میدهی.»
«به یکدیگر هدیه بدهید تا رشته محبتتان استوار شود زیرا هدیه موجب افزایش محبت میگردد و کینه و کدورت را از میان میبرد.»
«توبه از گناه این است که دیگر مرتکب آن نشوی.»
«گشادهرویی کینه را میبرد.»
«بهشت با ناملایمات قرین است و جهنم با خواستنیها همراه است.»
اللهُمَ اَصلِح عَبدَکَ وَ خَلیفَتَکَ بِما اَصلَحتَ بِه اَنبِیائکَ وَ رُسُلَکَ وَ حُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ وَ اَیِّدهُ بِرُوحِ القُدُسِ مِن عِندِکَ وَ اَسلُکهُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِه رَصَداً یَحفَظُونَهُ مِن کُلِّ سُوءٍ وَ اَبدِلهَُ مِن بَعدِ خَوفِهِ اَمناً یَعبُدُکَ لا یُشرِکُ بِکَ شَیئاً وَلا تَجعَل لأَحَدٍ مِن خَلقِکَ عَلی وَلِیِّکَ سُلطاناً وَ اَئذَن لَهُ فی جِهادِ عَدُوِّکَ وَ عَدُوِّه وَاجعَلنی مِن اَنصارِه اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیئٍ قَدیرٌ.
بارالها، کار ظهور بنده شایسته و خلیفه راستینت (امام مهدی)
را اصلاح فرما همانگونه که کارپیامبران و فرستادگانت را
اصلاح نمودی و از فرشتگانت نگاهبانانی بر او بگمار و از سوی
خویش با" روح القدس" او را یاری و پشتیبانی فرما و دیده بانانی
از پیش رو و پشت سر همراه وی گردان تا از هر بدی
نگاهش دارند و ترس و هراس او را به امن و امان دگرگون ساز
که او ترا می پرستد هیچ چیز را همتا و همانند تو نمی داند
پس برای هیچیک از آفریدگانت برتری و چیرگی نسبت
به " ولی" خودت قرار مده و او را در جهاد با دشمنت و دشمنش
اجازت فرما و مرا از یاران او بشمار آور که همانا تو بر هر کاری توانائی.
روزی غریبی خدمت امام رضا علیه السلام رسید
و گفت: من از دوستداران شمایم. از حج بازگشتم
و خرجی راه تمام کرده ام. مبلغی به من مرحمت کنید
تا خود را به وطن برسانم و در آنجا از جانب شما
همان مبلغ را به مستمندان صدقه دهم.
امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و دویست دینار
آورد و از بالای در دست خویش را دراز کرد
و آن شخص را خواند فرمود: این را بگیر و توشه
راه کن و به آن تبرک بجوی. لازم نیست معادل
آن صدقه بدهی آن شخص دینارها را گرفت و رفت.
از امام پرسیدند: چرا خواستید شما را هنگام گرفتن
دینارها نبیند؟ امام فرمود: تا شرمندگی
نیاز و سؤال را در او نبینم.
ابراهیم بن عباس می گوید: هیچ گاه ندیدیم که
امام رضا علیه السلام ، در سخن بر کسی جفا ورزد
و نیز ندیدم که امام سخن کسی را پیش از تمام شدن
قطع کند. هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را
برآورده سازد، رد نمی کرد.
کار خیر و انفاقِ پنهان بسیار داشت و
در شب های تاریک مخفیانه به فقرا کمک می کرد.
در خانه ساده زندگی می کرد،
ولی وقتی بیرون می رفت خود را می آراست
و لباس تمیز می پوشید.
سلمان مى گوید: در حالى که على علیه السلام سرگرم غسل
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بود از آنچه مردم
(در بیرون خانه) انجام دادند به او خبر دادم و گفتم:
یا على ( علیه السلام ) هم اکنون ابوبکر
بر منبر پیامبر ( صلى الله علیه و آله و سلم ) نشسته و مردم به بیعت
با یک دستش هم اکتفا نمى کنند بلکه با هر دو دست راست و چپش
بیعت مى کنند.على علیه السلام فرمود:
اى سلمان، هیچ فهمیدى اول کسى که روى منبر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم
با او بیعت کرد چه کسى بود؟
گفتم: نفهمیدم، ولى پیرمرد سالخورده اى را دیدم که بر عصاى خود تکیه کرده
و میان دو چشمش جاى سجده بود طورى که بسیار جدى و کوشا در عبادت
نشان می داد از منبر بالا رفت و در حال گریه گفت: شکر خدا را،
که قبل از مردن ترا در اینجا مى بینم ، دستت را براى بیعت دراز کن.
ابوبکر دستش را جلو برد، او هم بیعت کرد و گفت:
روزى است مانند روز آدم! و از منبر پایین آمد و از مسجد خارج شد
امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: اى سلمان، آیا او را شناختى؟
عرض کردم: نه ! ولى از گفتارش ناراحت شدم،
مثل اینکه مرگ پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را به سرزنش گرفته بود.
على علیه السلام فرمود: او شیطان بود...
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به من خبر داد که مردم در سقیفه
با ابوبکر بیعت خواهند کرد بعد از آن که بر سر حق اختلاف پیدا مى کنند
و با دلیل ما استدلال مى کنند، بعد به مسجد مى آیند و
اول کسى که با او بیعت مى کند شیطان است،
که به صورت پیر سالخورده اى جدى خواهد بود،
که این حرف ها را نیز خواهد گفت، بعد خارج شود
و شیاطین خود را جمع مى کند،
آن ها هم در مقابلش سجده کرده و مى گویند:
اى رئیس و بزرگ ما، تو همان کسى هستى که آدم را از بهشت راندى.
او هم مى گوید: کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟
خیال کرده اید من دیگر راهى بر آنان ندارم ..
منبع :اسرار آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم .
خدا می داند این غم جانکاه چقدر بر سینه
امیر المومنین علیه السلام تنگی می کند که
حضرتش به هنگام تطهیر و غسل بدن پاکیزه پیامبر (ص)
اینگونه دردمندانه ناله سر می دهد که: " پدر و مادرم
به فدای تو باد ای رسول خدا همانا با مرگ تو - رشته ای -
از نبوت و احکام الهی و اخبار آسمانی بریده شد
که با مرگ دیگران ( سایر پیامبران ) بریده نگردید . . .