ششمین امام نور از پدران گرانمایهاش و آن گرانمایگان از پیامبر گرامی آوردهاند که فرمود:
ان جبرئیل قال له: ... سُمّیت فاطمة، فی الارض، [لانها] فطمت شیعتها من النار. (1)
فرشته وحی برای او پیام آورد که: این دخت گرانمایه در زمین، «فاطمه» نامگذاری شد، چرا که پیروان راستین او از آتش دوزخ در امان داشته شدهاند.
1- بحارالانوار، ج 43، ص 18.
قالَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) فى وَصْفِ ما هُوَ خَیرٌ لِلنِّساءِ: خَیرٌ لَهُنَّ أَنْ لایرینَ الرِّجالَ، وَ لا یرَوْ نَهُنَّ.
حضرت در وصف این که بهترین خیر براى زنان چیست، فرموده اند: این که زنان، مردان را نبینند، و مردان هم زنان را نبینند.
برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه ازتاریخ خودداری نموده اند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود میگوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقل کرده است.[1]
البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانه خالی کرده اند؛ چنان که سید مرتضی رحمة الله علیه در این زمینه میگوید:
«در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر پیامبرگرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمیکردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود وقنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند.»[2]
مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْمُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»[3]
اما منابع اهل سنت:
1- عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها ،به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»[4]
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَالْعِتْرَةِ ،عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد.»[5]
2- صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید:«اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَفاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود.»[6]
3- مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمرآن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ دربه سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که ازدنیا رفت.»[7]
4- ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا ماننداسیران دیگر آزاد شد.
ابو العاص به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه،وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقع کجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) ازمکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بن الاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود رابر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد وبه مکه بازگشت. پپامبر صلی الله علیه وآله وسلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید:
«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند که باعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح می شمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید، به استادم گفتم:
«آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم میگویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که براو وارد شد) فرزندش را از دست داد؟
پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقل نکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.»[8]
این قصه، به خوبی نشان میدهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خودابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف میکند؛ آن جا که میگوید: «عَلی اَنجَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهلحدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان میگویند نقل کرده اند.[9]
5- سکونی یکی از راویان اهل سنت است[10]او میگوید: «نزد امام صادق علیهالسلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیهالسلام فرمود:ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسرنبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمینبر میدارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شمانمیخورد (پس چرا ناراحتی؟).»
سکونی میگوید: (با کلمات امام صادق علیهالسلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود:
«ما سَمیْتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ یَدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ کَانی بِهِ قَدْ بَکی وَ قالَ: اِذا سَمیْتَها فاطِمَةَ فَلاتَسُبها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌعِنْدَاللهِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِالصدیقة» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذکر جَدتَهُ وَمَصائبَها وَلَمْ یَزَلْ یَذْکُرُ وَ یَقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنقُنْفُذَ مَوْلی فُلان[11]چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پیشانی اش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: حال که اورا فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نام در نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبه خود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی میگوید:) همیشه امام صادق علیهالسلام اینگونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جده اش (فاطمه) ومصیبت های او میافتاد و همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمه علیهاالسلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت.
توجه دارید که سکونی با همه وثاقتی که دارد، اینجا تعصب سنیگری خویش را نشان داده و ذیل کلام امام صادق علیهالسلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلب روشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام همان ضرباتی بود که به دست قنفذ وعمر بر آن حضرت وارد شد.
چنان که ابابصیر از امام صادق علیهالسلام متن کامل کلام حضرت را به این صورت نقل نموده است:« وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یَدْخُلُ عَلَیْها، سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمرزد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگان خویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند)[12]
ب. منابع شیعه:
نظر دانشمندان شیعه و روایات نقل شده از سوی آنان چنین است:
هنگامی که خواستند علی علیهالسلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه علیهاالسلام روبرو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامی اش صدمه های روحی و جسمی فراوانی دید که بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛فقط به گوشه ای از آن در یک نقل تاریخی اشاره میکنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقل های تاریخی فراوان است.
خلاصه ماجرا همان است که در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آنچنین مینویسد:
«... وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه راحجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی اوزدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشته های بدر واُحد که به دست علی کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروخته تر شد و چنان لگدی بر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد." فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللهِ هکَذا کانَ یُفْعَلَبِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ... ؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند." سپس فریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد و من اورا به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال میخواست مانع (بردن علی) شود، من از روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد...»[13]
آن چه بیان شد و قلم با صد شرمساری آن را بر صفحه کاغذ آورد،تنها گوشه هایی از ستم هایی است که بر آن بانوی دو جهان رفته است.[14]
لعنت الله علی القوم الظالمین
1- شرح نهج البلاغه، ج2، ص60.
2- سید مرتضی، تلخیص شافی، ج3، ص76، تلخیص شیخ طوسی.
3- اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپها ص 23 ـ 24.
4- الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57.
5- اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107.
6- الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347 ر.ک: سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج2،ص292.
7- الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 161.
9- شرح نهج البلاغه، ج2، ص21.
10- سه نفر از راویان اهل سنت، از امامان شیعه علیهمالسلام روایت نقلنمودهاند که علمای شیعه آنان را ثقه میدانند و به سخن آنان اطمینان دارند وروایات آنها را میپذیرند: سَکُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی.
11- شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص417، (منشورات شریف رضی).
12- بحار الانوار، ج43، ص170.
13- بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جدید)؛ ج8، ص230، (چاپ قدیم) و ریاحینالشریعة، ج1، ص267.
[14]کتاب "الهجوم علی بیت فاطمه"، حسین غیب غلامی، در این باره روایات مربوطه را خوب بررسی کرده است.
منبع: پایگاه حوزه
فرزند آن بشکسته پهلو خواهد آمد
با رمز یاالله و یا هو خواهد آمد
والفجر یعنی شیعیان وقتی نمانده
با ذو الجناح و ذوالفقار، او خواهد آمد
یا ابا صالح المهدی (ع) ، تسلیت مولای من
در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه و آله) آمده است که درود فرستادن بر حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) آثار معنوى بالایى دارد و در قیامت شایستگى الحاق به پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) را براى انسان فراهم مى کند. پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) فرمود: «یا فاطمة من صلى علیک غفر الله له، و الحقه بى حیث کنت من الجنة؛ اى فاطمه! هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را مى آمرزد و در هر جاى بهشت که باشم وى را به من ملحق سازد.»
کیفیت صلوات بر حضرت زهرا(علیهاالسلام) چنین است:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطمةَ و اَبیها و بَعلِِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک
منبع:
معجم صحیفة الزهراء، شیخ جواد قیومى .
گروه دین و اندیشه تبیان