عبادت به معنای اظهار ذلت و بندگی، عالی ترین نوع تذلل و کرنش در
برابر پروردگار است. در اهمیت آن همین بس که در قرآن کریم هدف از
آفرینش انسان و بعثت أنبیاء، عبودیت و بندگی پروردگار ذکر شده است.
«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» ‹ ذاریات/ 56› (جن و انس را
نیافریدم مگر اینکه مرا پرستش کنند.) «لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ
اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» ‹ نحل/ 36› (همانا در میان هر امّتی
پیامبری فرستادیم تا به خلق ابلاغ کنندکه، خدای یکتا را عبادت کنید و از
طاغوت بپرهیزید).
در مسیر بندگی خدا حرکت کردن و عبادت پروردگار امری است که بدون
آن بشر به کمال واقعی خود نخواهد رسید و پلههای سعادت را نخواهد
پیمود، لکن باید توجه داشت که اگر چه انسان برای عبادت آفریده شده
ولی این عبادت کوچکترین نفعی برای خالق او ندارد و تنها موجبات ترقی
و صعود این موجود خاکی را به سوی مراحل عالیهی کمال و قرب
پروردگار، فراهم می نماید، از این رو مولای متقیان در نهج البلاغه می
فرمایند:
«فان الله (سبحانه وتعالی) خلق الخلق حین خلقهم غنیا عن طاعتهم، آمنا من معصیتهم...»[1] خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگیشان بینیاز و از معصیت و نافرمانی آنها در امان بود.
حضرت علی (ع) در وصف ایشان فرموده است:
«شبها پاهای خود را برای عبادت جفت می کنند. آیات قرآن را به آرامی و
شمرده شده تلاوت می نمایند، با زمزمهی آن آیات و دقت در معانی آنها،
غمی عارفانه در دل خود ایجاد می کنند و دوای دردهای خویش را بدین
وسیله ظاهر می سازند هر چه از زبان قرآن می شنوند مثل این است
که به چشم می بینند. هرگاه به آیه ای از آیات رحمت می رسند، بدان
طمع می بندند و قلبشان از شوق لبریز می گردد و چنین می نماید که
نصب العین آنهاست و چون به آیهای از آیات قهر و عذاب می رسند، بدان
گوش فرا می دهند و مانند این است که آهنگ بالا و پائین رفتن
شعلههای جهنم به گوششان می رسد کمرها را به عبادت خم کرده،
پیشانیها و کف دستها و زانوها و سر انگشت پاها را به خاک می سایند
و از خداوند آزادی خویش را می طلبند.[2]
[1] نهج البلاغه (فبض الاسلام)ـ خ184( خطبهی همام ـ اوصاف پرهیزکاران) ـ ص611ـ مترجم و شارح : سید علینقی فیض الاسلام ـ انتشارات فیض الاسلام ـ 1366.
[2] . همان ـ خ184، ص613.