پيام
+
ابن شهرآشوب در كتاب «مناقب» از محمد بن ريان نقل مى كند كه مامون درباره امام محمد تقى(ع) به هر نيرنگى دست زد شايد بتواند آن حضرت را مانند خود اهل دنيا نمايد و به فسق و لهو او را متمايل كند به نتيجه اى نرسيد تا زمانى كه خواست دختر خود را به خانه آن حضرت بفرستد دستور داد صد كنيزك از زيباترين كنيزكان را بگمارند تا زماني كه امام جواد(ع) براى حضور در مجلس دامادى وارد مى شود با جامهاى جواهر نشان
سفينة الزهراء
92/7/17
پرورش ديني
از او استقبال كنند. كنيزان به آن دستور العمل رفتار كردند ولى حضرت توجهى به آنها ننمود
و مردى بود به نام «مخارق» كه آوازه خوان بود و بربط نواز و ريشى دراز داشت. مامون او را طلبيد و از او خواست كه تلاش خود را جهت متمايل نمودن امام به امور مزبور بكار گيرد.
پرورش ديني
مخارق به مامون گفت اگر ابوجعفر(ع) كمترين علاقه اى به دنيا داشته باشد من به تنهايى مقصود تو را تامين مىكنم. پس نشست مقابل آن حضرت و آواز خود را بلند كرد بگونه اى كه اهل خانه دورش گرد آمدند و شروع كرد به نواختن عود و آوازخوانى.
ساعتى چنين كرد، ولى ديد حضرت جواد(ع) نه به سوى او و نه به راست و چپ خود هيچ توجهى ننمود.
پرورش ديني
سپس سربرداشت و رو به آن مرد كرد و فرمود، «اتق الله ياذا العثنون» از خدا پروا كن اى ريش دراز. پس عود و بربط از دست آن مرد افتاد و دستش از كارافتاد تا آن كه بمرد.
مامون از او پرسيد تو را چه شد؟ گفت:وقتى كه ابو جعفر(ع) فرياد بركشيد آن چنان هراسيدم كه هرگز به حالت اول باز نخواهم گشت.
پرورش ديني
پيش باد
عکاس آماتور
قربان مظلوميت برم امام جواد