إِنَّ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِایاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ
وَ لا یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى یلِجَ الْجَمَلُ فِی سَمِّ الْخِیاطِ
وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمجْرِمِینَ
در حقیقت، کسانى که آیات ما را دروغ شمردند
و از «پذیرفتن» آنها تکبّر ورزیدند،درهاى آسمان را برایشان
نمى گشایند و در بهشت در نمى آ یند
مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن داخل شود.
و بدین سان بزهکاران را کیفر مى دهیم.
قرآن کریم سوره مبارکه اعراف (7)، آیه 40
وَ لا تَجْعَلْ یدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ
فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً
و دستت را به گردنت زنجیر مکن
و بسیار « هم » گشاده دستى منما
تا ملامت شده و حسرت زده بر جاى مانى.
قرآن کریم سوره مبارکه اسراء (17)، آیه 29
مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ
یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ
وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ
مثل کسانی که تورات بر آنها تحمیل گشته
و بدان عمل نمی کنند مثل آن خراست
که کتابهایی حمل می کند بد داستانی است
داستان مردمی که آیات خدا را دروغ می شمرده اند
و خدا ستمکاران راهدایت نمی کند
سوره مبارکه جمعه(آیه5)
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً
مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ
لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ
و(ای رسول) اگر ما این قرآن را برکوه نازل می کردیم ،
یقینا آن (کوه) را
از بیم خدا فروتن واز هم پاشیده می دیدی .
واین مثلها را برای مردم می زنیم ،باشد که آنان بیندیشند.
قرآن کریم سوره مبارکه حشر (59)، آیه 21
« أو من کان میتا فأحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی النّاس
کمن مّثله فی الظّلمات لیس بخارج مّنها کذالک زیّن للکافرین
ما کانوا یعملون»
انعام
122ترجمه: « آیا کسی که مرده ( دل ) بود
و زنده اش گردانیدیم و برای او نوری پدید آوردیم
تا در پرتو آن ، در میان مردم راه برود ،
چون کسی است که گویی گرفتار در تاریکی هاست
و از آن بیرون آمدنی نیست؟
این گونه برای کافران آنچه انجام می دادند زینت داده شده است ».
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ کَفَرُواْ امْرَاءَتَ نُوحٍ وَامْرَاءَتَ لُوطٍ کَانَتَا
تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَلِحَیْنِ فَخَانَتَا هُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا
عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیًْا وَقِیلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّا خِلِینَ )
.(خداوند براى کسانى که کافر شده اند به همسر نوح
و همسر لوط مثل زده که آنها
تحت سر پرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ،
ولى به آن دو خیانت کردند و ارتباط آنان با این دو (پیامبر)
سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى ) نداشت ،
و به آنها گفته شد:
وارد آتش شوید همراه کسانى که وارد مى شوند!).
الان که دارم این مطالب رو می نویسم در دفتر دبیرستان
نشسته ام کمی خسته ام چون امروز دوسه تا از دانش آموزان
برامون مشکل ایجاد کرده بودند. دو نفر گوشی همراه
با خودشون آورده بودند و طوری جاسازی کرده بودند
که انتظامات جلوی در متوجه نشده بودند.
جالبه یکی از آنها چنان نقش بازی میکرد
که اگر نمی شناختیم حرف هایش باورمون می شد .
با اطلاعاتی که از ماموران مخفی کلاس گرفتیم
متوجه شدیم که ابتدا گوشی رو توی علف های
پشت نمازخونه قایم کرده بود ( ولی بچه ها پیدا نکردند)
بعد دست به دست بین بچه ها میگشت تا مبادا آن دانش آموز لو بره.
بالاخره با ترفند های خاص معاونانه کسانی رو که با او
دست اندر کار بودند خواستیم
و با تهدید و ترعیب گوشی رو گرفتیم
و تازه متوجه شدیم که علاوه بر گوشی
دو تا سیم کارت نو هم آورده بود ..
دانش آموز بعدی که دبیر بخاطر پر حرفی از کلاس
اخراج کرده بود و به دفتر فرستاده بود به پشت
نمازخونه میره و قایم میشه . بچه ها میان خبر میدن
و به محض متوجه شدن به داخل سالن فرار می کنه
از آنجایی که دو شیفت هم زمان در یک دبیرستان
تحصیل می کنند فکر کردیم دانش آموزان آنهاست
ولی با پیگیری دبیر و کلی گشتن در دبیرستان
سر و کله ی خانم پیدا شد و مشخص شد در کلاس های
شیفت مخالف خودش رو مخفی کرده بود.
با این همه کلاس های آموزشی که برای خانواده ها
و دانش آموزان می گذاریم
واقعا نمی دونیم با این گونه دانش آموزان بزهکار چه کنیم.
در کتاب "تاریخ قم" نوشته "محمد بن حسن قمی" آمده است
که حضرت معصومه(س) بیمار شدند و فرمودند:
"من را به قم برسانید."
اما در این بین توجه به یک نکته تاریخی می تواند علت اصلی
ورود به قم را مشخص کند.
بر اساس مستندات تاریخی، شهر قم در آن زمان مرکز محدثان بود.
برای نمونه " محدث قمی" نقل می کند زمانی در قم بیش
از سی هزار محدث وجود داشته است،
که نکته بسیار جالب توجهی است.
این مسأله نمایانگر آن است که قم مهد تشیع،
علم و حدیث بوده است. بی شک، این محدثان می دانستند
که چه شخصیتی در نزدیکی قم است.
"محدث قمی" نقل می کند که مردم قم تا نزدیکی ساوه رفتند
و کاروان ایشان را با عظمت و شوکت به قم آوردند.
"موسی بن خزرج" به حالت احترام، مهار ناقه حضرت معصومه(س)
را به دوش می کشید. اما پرداختن به علت این احترام
هم جالب است. با بیان یک حدیث، علت احترام قمی ها
به آن حضرت معلوم می شود.
امام صادق(ع) فرمود: "قم بلد ما و بلد شیعیان ماست.
در این شهر، فرزندی از فرزندان ما به نام فاطمه دفن می شود
که به شفاعت او شیعیان من به بهشت می روند.
" راوی می گوید که این خبر را من زمانی از امام صادق(ع)
شنیدم که هنوز امام موسی کاظم(ع) متولد نشده بود.
اهالی قم طبیعتاً این احادیث را که بویژه در مورد شهرشان بود
حفظ کرده و نقل می کردند و می دانستند که منطبق
به این بانوی کریمه است.
لذا موسی بن خزرج آن حضرت را به منزل خود دعوت کرد
و نزدیک به هفده روز حضرت معصومه(س) در منزل وی بودند
و بعد از دنیا رفتند.
امام رضا (ع) و لقب معصومه
حضرت فاطمه معصومه (س) بانویی بهشتی،
غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها
و شبنم معطر آفرینش است.
شاید یکی از دلایل «معصومه» نامیدن این بانو،
آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلی یافته است.
بر اساس پاره ای از روایات، این لقب از سوی امام رضا (ع)
به این بانوی والامقام اسلام وارد شده است؛
چنان که فقیه بلند اندیش و سپید سیرت شیعه
، علامه مجلسی در این باره میگوید:
امام رضا (ع) در جایی فرمود:
«هرکس معصومه را در قم زیارت کند،
مانند کسی است که مرا زیارت کرده است»
حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقیهان گران قدر شیعه،
به لقب کریمه اهل بیت یاد می شود.
از میان بانوان اهل بیت،
این نام زیبا تنها به آن حضرت اختصاص یافته است.
بر اساس رویای صادق و صحیح نسب شناس گرانقدر،
مرحوم آیت الله مرعشی نجفی،
این لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س)
اطلاق شده است.
در این رؤیا، امام صادق (ع) به آیت الله نجفی
که با دعا و راز و نیاز، تلاش پیگیری را برای یافتن قبر مطهر
حضرت زهرا (س) آغاز کرده بود خطاب فرمود:
برتو باد به کریمه اهل بیت.
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک
جزیره دورافتاده برده شد، با بیقراری به درگاه خداوند
دعا میکرد تا او را نجات بخشد، ساعتها به اقیانوس
چشم میدوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد
اما هیچ چیز به چشم نمیآمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک
خارج از کلک بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر
محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت،
خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود،
اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک میشد
از خواب برخاست، آن میآمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید:
«چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»
آسان میتوان دلسرد شد هنگامی که بنظر میرسد کارها
به خوبی پیش نمیروند، اما نباید امیدمان را از دست دهیم
زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.
دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است
به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد
برای فراخواندن رحمت خداوند.