چند روز پیش تو مسیر ناهار خوران گرگان سانحه ی دلخراشی رخ داد. اینطور که شنیدم سه دختر سوار ماشین زانتیا بودند ، با ماشین دیگه ای کورس می گذارند و اون اتفاق وحشتناک می افته . سرعت زانتیا اونقدر زیاد بود که دختر خانم نتونسته مهارش کنه و به تیر چراغ برق وسط بولوار می زنه . تیر چراغ برق می افته . موتور ماشین هم بیرون می افته و باکش سوراخ میشه . مردم که برای کمک به دخترا به طرف ماشین میرن ناگهان ماشین منفجر میشه وجلوی چشم مردم دخترایی که داخل ماشین دچار برق گرفتگی شده بودند و درحال جان دادن بودند چنان می سوزند که هویتشون قابل شناسایی نبود .
متاسفانه در جامعه ی ما هنوز بطور کامل فرهنگ استفاده از وسایل و امکانات جا نیفتاده .بعضی از دختر خانمها رانندگی را برا پز دادن و کم نیاوردن پیش دوستا و همکلاسیهاشون یاد می گیرند. همین گوشی همراه که وسیله ی بسیار مورد نیازیه برای عده ای شده وسیله تفریح و سرگرمی و فرستادن پیامک های ناجور . عدم فرهنگ استفاده از گوشی همراه باعث شده که آوردن آن در مدارس قدغن بشه در حالی که خیلی از خانواده ها که فرزندانشون بعد از مدرسه کلاسهای تقویتی دارند نیاز دارند که بچه هاشون گوشی داشته باشند تا از سلامتی شون مطلع بشن ولی باید چوب رفتارهای نابهنجار یک عده رو بخورند و مدام در نگرانی باشند که مبادا برای دلبندشون مشکلی پیش اومده باشه.
عید قربان یعنی فدا کردن عزیزترین
برای خدا
قربانى تو در این راه چیست ؟
در راه خدا، چه چیز فدا مى کنى ؟
با چه وسیله ، به آستان پروردگار، تقرب مى جویى ؟
و کدام فدیه را به قربانگاه صدق ، عشق ،
اخلاص و وفا مى آورى ؟
هفته ی پیش در جلسه شورای مدرسه تصمیم گرفته شد
که ماهانه مبلغی به دلخواه از دبیران ودیگر همکاران جمع آوری گردد
و برای خانواده های دانش آموزان بی بضاعت هزینه شود .
همکاران از این پیشنهاد استقبال کردند. دیروز تصمیم گرفتیم که
به دلیل نزدیک شدن به عید قربان با مبلغ جمع آوری شده
تعدادی مرغ خریداری کرده و به دانش آموزان مستحق بدهیم .
نزدیک زنگ آخر بود و ما از مدرسه خارج شدیم و به مغازه مرغ فروشی ای
که در همان حوالی بود رفتیم.
با فروشنده ی خانمی که در مغازه بود موضوع را در میان گذاشتیم
ولی او با اکراه گفت که تخفیف نمی تواند بدهد تا اینکه رفت و
همسرش را که صاحب مغازه بود و به مغازه کناری رفته بود صدا زد
تا بیاید و مرغ ها را وزن کند . موضوع را مجدد با صاحب مغازه در میان گذاشتیم
و خواستیم تخفیف بدهد تا بتوانیم مرغ بیشتری بخریم.
با کمال میل قبول کرد و سریع با ماشین حساب ، حساب کرد
و تخفیف ویژه ای داد و ما هم قبول کردیم تا مرغها را بکشد .
همین که حرفمان تمام شد زن فروشنده در گوش همسرش شروع کرد
به غرولند کردن و هرچه شوهرش به او آرامش میداد نمی پذیرفت و
دنبالش راه افتاده بود و مدام غرغر می کرد. ناگهان موبایلم به صدا در امد.
مدیرم بود که می گفت سریع به فروشنده بگو برنامه ی ما عوض شد .
ما هم برگشتیم تا ببینیم قضیه چیست. ایشان گفتند چون نزدیک
عید قربان است یک گوسفند می خریم و به نیت سلامتی دانش آموزان
مدرسه و همکاران ذبح می کنیم و گوشتش را بین دانش آموزان بی بضاعت
تقسیم می کنیم . متعجب شدم چون به وضوح دیدم که خداوند تبارک و تعالی
چنین توفیقی را از آن زن فروشنده سلب کرد .
خدای متعال فرموده که ما حال هیچ قومی را تغییر نمی دهیم
مگر آنکه خود آن قوم حالشان را تغییر دهند و آن زن به خاطر
طمع از یک ثواب بزرگ عقب ماند.
روایت شده که حضرت امام زین العابدین (ع) در روز عرفه
صدای سائلی را شنید که از مردم تقاضای کمک می کرد.
امام به او فرمود:
واى بر تو آیا در این روز از غیر خدا تقاضا مىکنى؟
حال آن که در این روز امید مىرود که بچهها در شکم
هم از فضل خدا بی نصیب نمانند و سعید شوند.
اعمال شب عرفه
شب نهم از شبهای متبرک و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است. عبادت در این شب، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد. براى شب عرفه چند عمل وارد شده است:
- [به نقل کفعمى ] تسبیحات عشر را که در اعمال روز عرفه آمده است را هزار مرتبه خوانده شود .
- زیارت امام حسین (ع)
در کتاب کشف الغمة به نقل از کتاب نثر الدرر نوشته آبى آمده است: روایتشده که عبد الله بن معمر لیثى به امام باقر (ع) گفت: به من خبر رسیده که شما به (جواز) متعه فتوا دادهاید؟ امام فرمود: خداوند در قرآن آن را روا شمرده و پیامبر (ص) نیز آن را سنت گزارده است و یارانش هم بدان عمل کردهاند. عبد الله گفت: عمر از متعه نهى کرده بود. امام فرمود: تو بر سخن دوستت (عمر) باش و من هم بر سخن رسول خدا (ص) مىمانم. عبد الله گفت: آیا تو خوشحال مىشوى از این که زنانت چنین کارى کنند؟ امام (ع) فرمود: اى احمق زنان را یاد نکرده است. کسى که در قرآن متعه را حلال کرده و آن را مجاز دانسته است از تو و از کسى که خود را به زحمت انداخت و آن را نهى کرد غیرتمندتر است. بلکه آیا تو خوشحال مىشوى که یکى از محارم تو در عقد نکاح مردمانى بیکاره و نادان از اهالى مدینه درآیند؟ گفت: خیر. فرمود: پس چرا حلال خدا را حرام مىشمرى؟ عبد الله گفت: حرام نمىشمرم، اما چنین کسى در خور و در شان من نیست. امام فرمود: خداوند کردار او را پسندیده مىداند و بدو تمایل مىکند و حورى را به همسرى او در مىآورد آیا تو از کسى که خداوند به او رغبت دارد تنفر دارى و از روى تکبر از کسى که همتا و هم شان حور بهشتى است استنکاف مىورزى؟ آنگاه عبد الله خندید و گفت: گمان نمىکنم سینههاى شما جز رستنگاه درختان علم جایگاه دیگرى باشد. میوههاى این درختان از آن شما و برگهایشان از آن مردمان است.
حلم:
در کتاب مناقب آمده است: مردى از اهل کتاب به آن حضرت گفت: تو بقر (گاو) هستى؟امام گفت: خیر من باقر هستم. گفت: تو فرزند زنى آشپز هستى. امام گفت: آشپزى حرفه او بوده است. مرد گفت: تو فرزند زنى سیاه چرده زنگى و بدکارى هستى. امام پاسخ داد: اگر چنین که تو مىگویى بوده، خداوند او را بیامرزد اگر تو دروغ مىگویى خداوند ترا بیامرزد.
تسلیم امر خدا بودن:
ابو نعیم در کتاب حلیة الاولیاء نقل کرده است: «محمد بن على (امام باقر) (ع) مىگفت: از خداوند آنچه را که دوست داریم درخواست مىکنیم پس هنگامى که چیزى را که نمىپسندیم حادث مىشود با خداوند عزوجل در آنچه که او دوست داشته است مخالفت نمىکنیم».
کثرت صدقات:
صدوق در کتاب ثواب الاعمال از امام صادق (ع) روایت کرده است: پدرم از دیگر افراد خانوادهاش مال کمتر و در مقابل، مخارج بیشترى داشت. او در هر جمعه یک دینار صدقه مىداد و مىگفت: صدقه در روز جمعه دو چندان مىشود همان گونه که خود روز جمعه بر روزهاى دیگر فضیلتبیشترى دارد.
شکوه و هیبت در دلها:
در مناقب از ابو حمزه ثمالى نقل شده است: «چون سالى که ابو جعفر محمد بن على (ع) در آن حج کرد، فرا رسید. هشام بن عبد الملک او را دید که مردم به سویش مىشتافتند. عکرمه پرسید: این مرد کیست؟ بر چهرهاش نشان درخشان علم و دانش نقش بسته است. باید او را امتحان کنم. اما وقتى رو به روى امام قرار گرفت از ترس به لرزه افتاد و از عمل خود پشیمان شد و گفت: اى فرزند رسول خدا (ص) من در مجالس بسیارى، رویاروى کسانى مانند ابن عباس و غیر او نشستهام، اما هیچ گاه حالتى که اکنون مرا فرا گرفته است، درنیافته بود. امام باقر (ع) به او فرمود: واى بر تو اى بنده شامیان! تو پیشاروى خانههایى هستى که خداوند اجازه داده در آنها نام پاکش بلندى گیرد و یاد شود.
برگرفته از کتاب سیره معصومان جلد 5
تنظیم برای تبیان: سید پیمان صابری